ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
از علقمه آمدی بگو یاس کجاست
گلواژه عشق و شور و احساس کجاست
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا
بابا تو بگو ! عمویم عباس کجاست ؟
تمام غصه ام این است، پشت پا بخوری
تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری
هر قطره ی مشکش، آبی ز حیات است
شرمنده ز شرمندگیَش، آب فرات است
*******************
تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد
پس میرود ز پشت سرت سر درآوَرد
با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست
از پا مرا ز داغ برادر درآورد
او قصد آب داشت؛ وگرنه برادرم
با حملهای دمار ز لشگر درآوَرد
نیزهزار آمدهام یا تو پر از نیزه شدی؟
نگاهش کهکشان را تاب می داد
شب تاریک را مهتاب میداد
اگر یک دست در تن داشت عباس
تمام کربلا را آب میداد