ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
امر به معروف ، نشانه ظهور
ابن عباس میگوید از پیامبر خدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی نقل شده است که خداوند به او در شب معراج وحی کرد که به حضرت علی(علیه السلام) سفارش کند و نسبت به امامان بعد از او که از فرزندانش هستند آگاهی داد تا آنجا که فرمود: آخرین مرد از آنها، کسی است که عیسی بن مریم(علیهماالسلام) پشت سرش نماز میخواند. زمین را پر از عدل و داد میکند؛ چنان که از ستم فراگیر شده است... عرض کردم: خدای من و مولای من! آن (قیام مهدی) کی خواهد بود؟ خداوند به من وحی کرد، هرگاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ خواندن قرآن زیاد، ولی عمل به قرآن کم شود، و قتل و کشتار فراوان،... فقهاء و هدایت کنندگان واقعی کم شوند؛ علمای فاسق و خیانتکار زیاد شوند،...جور و فساد زیاد شود، و منکر آشکار گردد، و امت تو امر به منکر و نهی از معروف کنند،...
درسی که مرحوم کافی به یک بیحجاب داد
امر به معروف و نهی از منکر به روش مرحوم کافی
آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!
گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.
یهو یه چیزی به ذهنم رسید.