ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
درسی که مرحوم کافی به یک بیحجاب داد
امر به معروف و نهی از منکر به روش مرحوم کافی
آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!
گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.
یهو یه چیزی به ذهنم رسید.
بلند گفتم: آقای راننده!
زد رو ترمز.
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه!
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
گفتم: چرا؟! دیدم.
ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم!
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو …
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.
این ماشین عمومیه!
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
“منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم”.
مطالب مرتبط:
فیش ها و کلیدواژه امر به معروف و نهی از منکر در سخنان امام خامنه ای
جستاری در سخنان امام خامنه ای با موضوع امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر از منظر رهبر انقلاب
امر به معروف و نهی از منکر در بیانات رهبر معظم انقلاب
امر به معروف و نهی از منکر در کلام رهبر معظم انقلاب، آوای انتظار شد
خوشمان آمد.
هاهاها... قربانت!
وای خیلی جالب بود ولی بازم من قبول ندارم ببخشید دیگه ....
سلام
ممنون از نظرتون
خواهش میکنم... ولی چی رو قبول ندارید؟
موفق باشید
در پناه حق
مرحوم کافی عزیز هستش چقد اون قصه ی پسر مهزیار رو که تعریف میکنه دوس میدارم:)).. میشه یه حقیقت رو دوست نداشت ولی نمیشه منکر اون شد حجاب قشنگه اگه خودت واقعن از ته دل بخوای و زورکی نباشه ولی من دوست ندارم حجاب رو یعنی چندساله اینجوری بزرگ شدیم نمیشه عوض شد آخه. :)
سلام
، ولی دوست داشتنی که با تدبر و تفکر و تعقل (مراحل قبل از دوست داشتن
) به وجود بیاید.
یه جایی دیدم در مورد حضرت رقیه و وقایع بعد از عاشورا اینجوری نوشته بودن: او در آن لحظه از عمه اش به جای آب، تکه پارچه ای خواست تا با آن موی سرش را بپوشاند.
حضرت 3سال بیشتر نداشتن و هنوز به سن تکلیف نرسیده بودن، بعد از اون همه مصیبت و با اون تشنگی عجیب، یک دختر بچه 3ساله وقتی دنبال تکه پارچه ای برای پوشاندن موهایش است ... اونم دختر امام حسین(ع) ... فکر میکنم نیاز به این نیست که دوست داشته باشیم یا نه!
البته منکر این جمله شما نیستم و باید دوست داشت حجاب را
همه اینها از جمله بالا معلوم میشه ... حضرت رقیه و حضرت زینب و حضرت زهرا (س) رو که خوب میشناسیم و به درستی کلامشون اعتقاد داریم و از همه مهمتر ... ادعا میکنیم خیلی دوستشون داریم
ببخشید اگه طولانی شد ولی