ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
غروب جمعه گذشت و نیامدی... باشد! |
نخواه اینکه جهانم پر از بدی باشد
|
خـودت حسـاب بکـن، احـتـمـال آمـدنـــت
بـرای جـمـعـهی بعـدی چه درصدی باشد؟!
کجاست قطعیّت جمـعهای که مـیآیـی؟
چــقـدر بـایــد بـا جــمعه « شایدی » باشد؟
دوباره هـفتـهی زجـرآوری شـروع شــده
بــر ایــن عــذاب نــبـاید که سرحدی باشد؟
نـبـــایـد آیــــا در جـادههــــای آمــدنـــــت
نـشـانی از « تو » و از « آمدن » ردی باشد؟
کجاست جمعهی سبزی که صبح آن مثلِ
هــمـان کـه حـرفـش را بـا دلـم زدی باشد؟
کجاست جمعه سبزی که بشـکـفد در آن
گلی که عطر و شمیماش «محمّدی» باشد؟
شاعر: امیر اکبرزاده
منبع: راس کدام جمعه ساعتها زنگ میزنند؟
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
دوره ی زشتی وروزگار غم به پایان می رود
سلام
غم مخور، ایام هجران رو به پایان میرود
این خماری از سر ما میگساران میرود
پرده را از روی ماه خویش بالا میزند
غمزه را سر میدهد، غم از دل و جان میرود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا میشود
زاغ با صد شرمساری از گلستان میرود
محفل از نور رخ او، نورافشان میشود
هرچه غیر از ذکر یار، از یاد رندان میرود
ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند
پرده از رخسار آن سرو خرامان میرود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش میرسد، ایام هجران میرود
باتشکر
.......خدا نگهدار.......