يا عباس بن علي بن ابي طالب

 

وفاداری حضرت ابوالفضل آنقدر زیاد است که حتی یزید و یزیدیان را به تعجب واداشته است:

كاروان به سوي شام در حركت بود. راه دراز كربلا تا شام پيموده شد و وقتي کاروانيان به شام رسيدند، سپاهيان وسايل غارت شده از شهداي كربلا را نزد يزيد بردند. در ميان آن وسايل پرچم بزرگي وجود داشت که نشانی از وفاداری حضرت ابوالفضل العباس بر آن نقش بسته بود و موجب تعجب همه شد. يزيد و حاضران بهت زده ديدند وا عجبا همه جاي چوبه پرچم، سوراخ شده و آسيب ديده است؛ ولي تنها جاي يک دست بر روي چوبه آن سالم است. يزيد از روي حيرت و تعجب پرسيد: اين پرچم را چه كسي حمل مي كرد؟

گفتند: عباس بن علي (عليهما السلام) ( ابوالفضل العباس ).

يزيد از روي تحير و تعجب براي تجليل از پرچمدار كربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران كرد و گفت: "به اين پرچم بنگريد كه بر اثر صدمات و ضربه ها، هيچ جايش سالم نمانده است؛ جز دستگيره پرچم كه پرچمدار با وفاداری آن جا را مي گرفته و تحت هيچ شرايطي علم را رها نكرده است."

سپس گفت: ".... اين است معناي وفاي برادر (  ابوالفضل العباس ) نسبت به برادرش ( امام حسین ) !"

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۴ساعت 12:43  توسط محب العباس |  | 


 

امام صادق علیه السلام درباره بینش و بصیرت حضرت ابوالفضل العباس می فرماید: کان عمنا العباس نافذ البصیرة  سلب الایمان جاهد مع ابی عبدالله الحسین و أبلی ببلاء حسن و مضی شهیدا
بصیرت نور دل است همان طور که بصر نور چشم است کسی که بصیرت دارد به هر چه نگاه کند همان طور که است می بیند .
خدا رحمت کند کربلایی کاظم که خدای مهربان در کنار یک امام زاده به ایشان لطف کرده بودند و قرآن کریم را به او اعطا کرده بود ، ایشان را آورده بودند نزد آیت الله بروجردی که ایشان را که هیچ سواد قبلی نداشت امتحان کنند ، یک کتاب مغنی که از کتابهای حوزه است را برای او آورده بودند و او آیات قرآن را از دیگر کلمات کتاب تشخیص می دادند و وقتی سؤال میکردند که چگونه تشخیص می دهی فرموده بود وقتی شما قرآن می خوانید من می بینم که از دهان شما نور خارج می شود . این یک بصیرت است .
حضرت ابوالفضل العباس علاوه بر اینکه صاحب بصیرت هستند بلکه نافذ البصیرة هستند ، یک نگاه بسیار دقیق ، وقتی نگاه می کنند تا کنه وجود را می بینند .
حقیقت حسینی را که پشت این جسم مبارک مخفی است و حال هزاران مرتبه نزول کرده را ابوالفضل العباس علیه السلام دیده اند .
راه عطا کردن بصیرت یکی عمل به دستورات است و یکی هم توسل به اهل بیت است .
بصیرت چه اثری دارد ؟ اولا بصیرت در دین . حضرت ابوالفضل العباس به وسیله این بصیرت در دین حقیقت دنیا را مشاهده کرده است . و هم آ خرت را آنچنان که است دیده است ، به برکت اطاعت از سه امامی که ابوالفضل العباس در محضرشون بودند.
بزرگترین میوه بصیرت شبهه شناسی است هیچ چیز برای آنها مشتبه نیست .
مرحوم آیت الله بهاءالدینی به مهمانی و ناهار دعوت شده بودند سر سفره که نشسته بودند بعد از یک مقدار نشستن آقا از سر سفره عقب نشینی کرده بودند ، علت این کار ایشان را سؤال کرده بودند ، آقا فرموده بودند وقتی این گوسفند سرش بریده شده بود بسم الله نگفته اند ، و همانجا آقا به اطرافیانش می گوید این چه علمی است که شما دارید و نمی توانید حقایق را ببینید .
این گونه و البته خیلی با مراتب بالاتر بصیرت ابوالفضل العباس است . 
آیا این وفا فقط مخصوص  روز عاشورا بوده است ؟ آقا نجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق می نویسد من با یک قافله آمدم به سمت کربلا ، دو  فرسخی کربلا یکباره پرده ها از جلوی چشمم کنار رفت و یک بیابان را دیدم پر از دود و آتش ، عقب کشیدم چون دیگه طاقت داشتم و بلند بلند هم گریه می کردم و می خواستم کسی متوجه نشود ، وبعد کم کم وارد کربلا شدیم و دوباره به حال عادی برگشتم  بعد از زیارت ابوالفضل العباس به حرم امام حسین وارد شدم و در صحن حرم دیدم ساعت حرم شروع به زنگ زدن کرد دوباره به حال قبلی برگشتم و ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد و هر بار ساعت زنگ میزند صدا بلند میشه هل من ناصر ینصرنی ، با خودم گفتم کیست الآن جواب حسین را بدهد ؟ یک دفعه دیدم صدای زنگ حرم ابوالفضل العباس بن علی بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد لبیک لبیک . این است وفاداری و ولی شناسی و بصیرت حضرت ابوالفضل العباس .

 سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۴ساعت 12:42  توسط محب العباس |  | 


 

درباره متن : کلام و سخن و حدیث امام صادق (ع) در مورد ابوالفضل و وصف عموی بزرگوارش حضرت عباس بن علی :

وجود حضرت ابوالفضل العباس را باید فوق ایشان تعریف کنند چون افراد کوچک برای تعریف از بزرگان اول آنها را کوچک می کنند بعد به اندازه فهم خود تعریف می کنند. لذا نزد امام صادق می رویم تا بتوانیم از حضرت ابوالفضل العباس شناخت پیدا کنیم . وتعابیر حضرت امام صادق را در مورد عمویش میخوانیم .
از لحاظ ظاهری حضرت ابوالفضل العباس از همسر سوم امیر المؤمنین فاطمه ام البنین در سال 26 هجرت در 4 شعبان آن سال متولد شدند ، اما بهتر است کلنگ تفکر را برداریم و ساده از کنار سخنان اهل بیت و امام صادق (ع) نگذریم .
چون حضرت امیر می دانستند یک روز أشداء علی الکفار در حضرت ابوالفضل العباس ظهور پیدا می کند اسم عموی بزرگوار خود را بر روی فرزند خود و عموی اهل بیت و عموی امام صادق (ع) گذاشتند . یک نام موافق با أشداء علی الکفار . امام صادق (ع) و همه ائمه هدی وقتی کسی را بخواهند تعریف کنند چون هم غیب و شهود افراد را می بینند تعریف آنها حقیقی است لذا فرموده اند کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع أبی عبد الله الحسین و مضی شهیدا .

 حضرت عباس چون امام زمان خویش را شناخته بود در محضر سید الشهدا دو زانو می نشستند و در بعضی روایات داریم که اصلا می ایستادند .
حضرت امیر در کودکی و سن دو سالگی حضرت ابوالفضل به او گفت بگو واحد حضرت اباالفضل فرمودند واحد ، فرمود بگو اثنان گفت واحد ، عباسم چرا نمی گویی إثنان ؟ فرمود بابا من با اون لسانی که گفتم واحد دیگه خجالت می کشم بگویم إثنان ، از ازل نافذ البصیرة بود .
بسیاری از بزرگان که به خدمت حضرت سید الشهدا راه پیدا کردند اول خضوع در مقابل حضرت اباالفضل کردند .
بعد امام صادق فرموده اند صلب الایمان . یعنی یک ایمان بسیار مستحکم که سر سوزنی خدشه در آن وارد نمی شود ، أشد الایمان ، شدیدترین آرامش در وجود حضرت ابوالفضل العباس است .
در موقعی که قنداقه حضرت ابوالفضل العباس را به دست امیر المؤمنین دادند و حضرت در گوش این بزرگوار اذان و اقامه گفتند و نام عباس را برای حضرت ابوالفضل العباس برگزیدند ، گریه کردند و تمام حادثه کربلا را و رشادتهای حضرت ابوالفضل العباس را نقل کردند و فرمودند همان طور که خداوند برای جناب جعفر دو بال قرار داده تا در بهشت پرواز کند برای عباس من هم همینگونه خواهد شد ، اما امام سجاد این راز را باز کردند و فرمودند اگر جناب جعفر در بهشت قرب خدا طیران می کند ، عموی ما عباس را خدا مقامی داده است که تمام شهدا به مقام آن بزرگوار غبطه می خورند . چون نافذ البصیره بود و بصیرتش از جناب جعفر بسیار بالاتر بود .
دعا و توسل در قرآن کریم قرین با هم هستند _ و لله الاسماءالحسنی فدعوه بها _ یعنی خدا را با اسماء حسنی بخوانیم ، پس باید متوسل بشویم به خود حضرت اباالفضل که باب الحسین است تا ما هم آرامش پیدا کنیم و به قول حدیث وروایت امام صادق نافذ البصیرة (صاحب بصیرت عمیق ) شویم . حضرت ابوالفضل در فنا و پاشنه ی در باب خدا یعنی حضرت سید الشهدا هستند . قطعا توسل به حضرت ابوالفضل العباس مستجاب است ، چون دعا در مجرای خودش قرار گرفته است . اللهم إنی أسئلک بحق عباس بن علی .
آیت الله کشمیری که خدا رحمتشان کند در نجف روزی 400 استخاره میکردند ، یک مدتی دیدند استخاره های ایشان کم شد بعد خبردار شدند که یک زن ساده و صادق رفته پیش حضرت ابوالفضل العباس و توسل پیدا کرده حضرت به او یک تسبیح داده و گفته تو استخاره کن ما در گوش تو برایت می گوییم که جواب استخاره خوب است یا بد و کامل توضیح هم می دادند ، کم کم کار آقای کشمیری را تعطیل کردند ! این از عنایات الهی به حضرت ابوالفضل العباس است ، ظرفی شده برای ریزش رحمت الهی .
 من إعتصم بکم فقد إعتصم بالله ، من أحبکم فقد أحب الله .

کلام امام صادق درباره حضرت ابوالفضل - سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۴ساعت 12:40  توسط محب العباس |  | 


 

متن زیارتنامه حضرت ابوالفضل : شيخ اجل جعفر بن قولويه قمي به سند معتبر از ابو حمزه ثمالي روايت کرده که حضرت امام صادق عليه السلام فرمود : که چون اراده کني که زيارت نمايي قبر حضرت عباس بن علي ابوالفضل العباس عليه السلام را و آن بر کنار فرات محاذي حاير است مي ايستي بر در روضه و ميگوييي :

« سلامُ اللهِ و سلامُ ملائکِتهِ المُقرّبين و أَنبيائِهِ المُرسَلين وَ عِبادِه الصّالحين وَ جَميع الشُهداءِ وَ الصِّديقينَ وَ الزّاکياتُ الطّيباتُ فيمَا تَغتَدي و تَروحُ عَليکَ يابنَ اميرِالمؤمنين ، أُشهِدُ لَکَ بِالتَّسليمِ و التّصديقِ وَالوَفاءِ والنَّصيحَةِ لِخَلَفِ النَّبيِّ صَلَّي اللهُ عليهِ و الِهِ المُرسَل وَ السِّبطِ المُنتَجَب وَ الدَّليلِ العالِمِ و الوَصِيِّ المُبلِّغِ وَ المَظلومِ المُهتَضَمِ ، فَجَزَاکَ اللهُ عَن رَسولِهِ و عَن أميرِ المؤمنينَ و عَنِ الحَسَنِ و الحُسينِ صَلواتُ اللهِ عَليهِم أفضَلَ الجَزاءِ بِما صَبَرتَ وَاحتَسبتَ و أعَنتَ فَنِعمَ عُقبَي الدّار ، لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلکَ و لَعَنَ اللهُ مَن جَهِلَ حَقَّکَ وَاستَخَفَّ بِحُرمَتِکَ وَ لَعَنَ اللهُ مَن حَالَ بَينَکَ وَ بَينَ ماءِ الفُراتِ أَشهدُ أنَّکَ قُتِلتَ مَظلومًا و أنَّ اللهَ مُنجِزٌ لَکُم مَا وَعَدَکم جِئتُکَ يَا بنَ اميرِالمُؤمنين وَافِدًا اِليکُم وَ قَلبي مُسَلِّمٌ لَکُم وَ تَابِعٌ و اَنَا لَکُم تَابِعٌ وَ نُصرَتي لَکُُم مُعَدةٌ حتّي يَحکُمَ اللهُ وَ هُوَ خَيرُ الحاکمين فَمَعَکُم مَعَکُم لَا مَعَ عَدوِّکُم اِنّي بِکُم وَ بِإيابِکُم مِنَ المُؤمنينَ وَ بِمَن خَالَفَکُم وَ قَتَلَکُم مِنَ الکافرينَ قَتَلَ اللهُ أمّةً قَتَلَتکُم بِالايدي وَ اَلسُن »

پس داخل روضه شده و خود را به ضريح بچسبان وبگو :

« اَلسّلامُ عليکَ ايُّها العبدُ الصّالحُ المطيعُ للهِ وَ لِرسولهِ و لِأميرِلمؤمنينَ وَ الحسنِ و الحسينِ صلّي اللهُ عليهم و سَلَّم ، السلامُ عليکَ و رحمةُ اللهِ و برکاتُهُ و مغفرتُهُ و رِضوانُهُ و عَلي روحِکَ و بَدَنِکَ أَشهدُ و أُشهدُ اللهَ أنَّکَ مَضَيتَ عَلي مَا مَضي بِهِ البَدريّونَ وَ المجاهدونَ في سبيلِ اللهِ المناصحونَ في جِهادِ أعدائِهِ المُبالغونَ في نُصرةِ اَوليائِهِ الذّابونَ عَن أحبائِهِ فَجَزاکَ اللهُ أفضَلَ الجَزاءِ و أوفَرَ الجَزاءِ و أوفي جزاءِ اَحَدٍ مِمَن وَفَي بِبَيعَتِهِ وَاستَجابَ لهُ دَعوتَهُ وَ أطَاعَ وُلاة أمرِهِ أشهدُ أنکَ قَد بَالغتَ فِي النصيحة و أعطَيتَ غايةَ المَجهود فَبَعَثَکَ اللهُ في الشُّهداءِ و جَعَلَ روحَکَ مَعَ ارواحَ السُّعداءِ و أعطاکَ مِن جِنانِهِ اَفسَحَها مَنزلًا وَ افضَلها غُرَفًا وَ رَفَعَ ذکرکَ في عليّينَ وَ حَشَرَکَ مَعَ النّبيينَ و الصّديقينَ و الشّهداءِ والصّالحينَ و حَسُنَ أولئکَ رَفيقًا أشهدُ أنّکَ لَم تَهِن و لَم تَنکُل و أنکَ مَضَيتَ علي بصيرةٍ مِن أمرِکَ مُقتديًا بِالصالحينَ و مُتبعًا للنّبيّينَ فَجَمَعَ اللهُ بَينَنا و بينکَ و بينَ رسولِهِ و اوليائِهِ في منازلِ المخبتينَ فإنه أرحمُ الراحمينَ »

منبع : مفاتیح الجنان

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۴ساعت 20:21  توسط محب العباس |  | 


یکی از القاب معروف حضرت عباس باب الحسین (ع) است و محبین حضرت امام حسین سید الشهدا راه ورود به آن درگاه بزرگ را باب الحسین ، یعنی قمر بنی هاشم میدانند و حضرت سیدالشهدا حسین بن علی نیز باب الله  هستند و هر کس که قصد محبت و ورود به باب و درگاه الهی را دارد باید طبق خواست خدا از محبت این بزرگان برای کسب محبت الهی مدد بگیرد که محبت آنها محبت الهی است . جالب است بدانید بسیاری از بزرگان و علما و عرفا نیز که به مقاماتی رسیده اند و باب جلوات ملکتیه بر آنها باز شده و خداوند پرده از چشم دل آنها برگشوده بود نیز در ابتدای امر زانو به درگاه حضرت عباس که باب الحسین بودند، زده اند و با عنایت حضرت عباس باب الحسین ، این وجود مقدس راه کشف و شهود بر آنها گشوده شده است که از جمله آنها می توان به جناب آیت الله سید علی قاضی که خود استاد عرفان و اخلاق بزرگانی همچون آیت الله بهجت و سید هاشم حداد و علامه طباطبایی و ... بوده است ، که پس از سالهای طولانی از تلاش و جهد در این راه بالاخره در حرم حضرت ابوالفضل العباس به او عنایتی می شود.

یکی دیگر از این بزرگان که توفیق همنشینی با بزرگانی همچون رجبعلی خیاط را داشته است و جناب رجبعلی به ایشان می فرماید که به خود ببال که خدا خودش را نیز روزی تو کرده است ، کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی معروف به کل احمد است که سالها بر این باب و درگاه مبارک گدایی کرده است و خود شرح حالش را این گونه می گوید :
اول خاطرخواه قمر بنی هاشم ( باب الحسین ) شدم همین جوری برایش گریه می کردم و یه چند سالی این جور بودم یکباره از او رفتم به باب محبت امام حسین (ع) ، وخاطر خواهیم به امام حسین کشیده شد و یک هفده هجده سال برای امام حسین گریه می کردم ، و بعد از امام حسین رفت تو خود خدا و یک شعر میخواندم که خودم هم نمی دونستم اون روز چه می گویم :
 گاهی از او گریان شوم
 گاهی از او خندان شوم
 او هرچه خواهد آن شوم
سبحانه سبحانه
و دیگر نمیدونستم که او هر چه خواهد آن شود یعنی چه ؟ اما همین جوری می خواندم و با آن عشق و حال می کردم و این شعرها را می خواندم و مجذوبشان بودم بعدا یک جلوه ای شد خاطرخواه خدا شدم که به خدا گفتم خدایا هر که تو را ببینه عاشق می شه چرا به بقیه نشون نمیدی گفت اونها من رو نمی خواهند.
ان شاءالله در مطالب آینده از کل احمد و رابطه ومکاشفات او با حضرت ابوالفضل العباس بیشتر خواهیم نوشت.
جالب است بدانید بر طبق حروف ابجد اسم عباس مساوی است با 133 ( ع=70 ، ب=2 ، ا=1 ، س=60) و همچنین جمع دو اسم باب و حسین ( ب=2 ، ا=1 ، ب=2 _____ ح=8  ، س=60 ، ی=10 ، ن=50 ) نیز به همین مقدار 133 است .

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۴ساعت 22:1  توسط محب العباس |  | 


مرحوم کل احمد آقا (رند عالم سوز)  نقل می کردند که : « روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند :  در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود.  خواجه رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود.»   

 

شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
« حافظ »

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۴ساعت 21:16  توسط محب العباس |  | 


 

یک سند با ارزش در مورد حضرت ابوالفضل ایراد خطبه غرایی است که در شهر مكّه مكرّمه در سال60 هجری پیش از هجرت كاروان از مكّه به كوفه توسط حضرتش است.

روز هشتم ذیحجة سال شصتم هجری، یعنی درست یك روز پیش از عزیمت كاروان امام حسین (علیه السلام) از مكه به سوی كربلا، قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العبّاس (علیه السلام) از فراز بام كعبه خطبه ای پرشور ایراد می كند. در آن خطبه می فرماید: " تا پدرم علی (علیه السلام) زنده بود، كسی قدرت كشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و تا من زنده هستم، كسی توان قتل برادرم امام حسین (علیه السلام) را ندارد. " او خطاب به انبوه جمعیت حاضر در كنار بیت الله الحرام می فرماید: " بیایید تا شما را به راه كشتن امام حسین (علیه السلام) آگاه كنم. به قتل من (حضرت ابوالفضل العبّاس)مبادرت ورزید؛ گردن مرا بزنید، تا هدفتان محقق گردد. " یعنی اگر می خواهید امام را بكشید، تا من زنده ام، امكان پذیر نیست. (و این جمله از خطبه به حقیقت پیوست و تا حضرت ابوالفضل العبّاس زنده بود دشمنان از کشتن حسین عاجز بودند)

این خاندان نه از كشته شدن در راه رضای محبوب خود واهمه دارند و نه در راه حمایت و حفظ جان امام زمان خویش كوچك ترین تعلّلی به خود راه می دهند.

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

 «اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.

اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.

هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟

تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.

خطبه حضرت ابوالفضل العباس در شهر مكه مكرمه در سال60 هجری ایراد شد :

ترجمه این خطبه حضرت گرانقدر :

سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش [منظور امام حسین (ع) است] مشرّف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.

ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه كسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینكه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)]  را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.

آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات كه برتر از حیوانات [هستند].

هیهات بنگرید به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] و به کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ و به کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] و به کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و به کسی كه در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.

شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است كشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام.

بیایید تا به راهش [راه كشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به كشتن من كنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [كه قصد كشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.

 

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۴ساعت 18:56  توسط محب العباس |  | 


+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم مهر ۱۳۹۴ساعت 22:5  توسط محب العباس |  | 


در پست هاي قبلي نامي از کربلايي احمد ميرزا حسينعلي تهراني برده شد و از عشق بازي او با حضرت عباس و امام حسين يادي شد . اما باز هم سخنان ديگر اين عارف گرامي در مورد کرامت حضرت عباس  عليه السلام  به لات گردن کلفت :

زماني ما عازم سفر کربلا بوديم، در قافله ما يک لات گردن کلفت بود که آخر عمري توبه کار شده بود و به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفت.
لات گردن کلفت آن قدر قسي القلب بود که ادعا مي کرد تا به حال هيچگاه براي کسي گريه نکرده است.
وقتي به کربلا رسيديم، ابتدا به حرم حضرت عباس عليه السلام مشرف شديم، من در صحن حضرت عباس شروع به روضه خواني کردم و داستان کربلا و ظهر عاشورا را کلا بيان کردم ولي اين رفيق گردن کلفت مان خم به ابرو نياورد.
اما وقتي به روضه حضرت عباس قمربني هاشم گريز زدم و ماجراي تير انداختن حرمله به چشمان مبارک حضرت عباس قمربني هاشم عليه السلام را بيان کردم ديدم خون در رگ غيرت لات گردن کلفت به جوش آمد و از شدت عصبانيت فحشهاي رکيکي به حرمله و دودمان او صادر کرد.
من از اين حرکت و از فحشهاي رکيک او خيلي مکدر شدم و رفتار او را در شان حرم و دستگاه کبريايي حضرت ابوالفضل عباس عليه السلام ندانستم.
وقتي شب به منزل رفتيم در عالم خواب ديدم که همه زايران حسيني در حرم حضرت حضور دارند و حضرت عباس به آنها پاداش مي دهد.اما ديدم سردسته همه زائران امام حسين عليه السلام در آن جمع همان رفيق لات گردن کلفت توبه کارمان بود و حضرت عباس عنايت خاصي به او دارند.
من از اين امر تعجب کردم و در فکر فرو رفتم که حضرت عباس رو به من کرده و فرمودند: دشنام لات گردن کلفت به دشمنان ما چون از سر اخلاص و صفاي باطن بود و هيچ قصد و نيتي غير از دلخوشي ما نداشت ، لذا از عبادت و زيارت بسياري از افراد مقرب تر واقع شد.

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۲ساعت 22:31  توسط محب العباس |  | 


!قدرت تصرف کرامت و عنایت حضرت در این دنیا غیر قابل توصیف است داستان عنایت حورالعین بهشتی برای ازدواج به در خواست کننده ، کسی که خواسته بود برای ازدواج فقط با حورالعین بهشتی ازدواج کند :

یک آشیخ علی بود در نجف ایشان سالها درس خوانده بود ولی ازدواج نکرده بود ، بعد آمده بود خدمت حضرت ابوالفضل و گفته بود آقا من ازدواج نکردم و حالا هم که می خواهم ازدواج کنم حورالعین بهشتی  از شما می خواهم به من همسری از جنس حورالعین بهشتی عنایت کنید ، گریه زیاد کرده بود و بعد از مدت زیادی که نتیجه نگرفته بود و از حورالعین بهشتی خبری نشده بود برگشته بود به نجف و دوباره به درسش چسبیده بود ، گفت : تا اینکه یک روز در حرم حضرت امیر بودم همین که از حرم بیرون آمدم دیدم یک خانم جوان من را صدا زد و گفت آقا جان بیا من را ببر و برای ازدواج برای خودت عقد کن ، گفتم من نمی تونم ، من طلبه هستم و امکانش نیست ولی قبول نکرد و همراه من آمد ، بهش گفتم خانم دنبال من نیا اینجا حوزه است و طلبه ها هستند ... ولی باز قبول نکرد ... آمد داخل مدرسه و به اجبار همراه من داخل حجره شد . به او گفتم در اینجا باش تا من برم به حجره طلبه های دیگر تاببینم فردا چه می شود ... آمدم از حجره بیرون ، او چادرش را از سر برداشته بود ، یک دفعه دیدم از حجره نور همین طور میزنه بیرون و تا آسمان می رود ، خیلی تعجب کردم رفتم گفتم شما کی هستید ؟ گفت : شما از حضرت ابوالفضل چه خواسته بودید ؟ مگه حورالعین بهشتی برای ازدواج نخواسته بودید ؟ من حورالعین بهشتی هستم . آقا اباالفضل از بهشت من را احضار کرده است و عنایت فرموده بیام خدمت ایشان . بعد هم گفت بلند شو بریم کربلا که من می خواهم در کربلا باشم و آقا اباالفضل یک خونه برای من وشما در کربلا در نظر گرفته است . آمدند کربلا و با عنایت حضرت ابوالفضل هفده سال با هم زندگی کردند ، وهیچ کس از این جریان مطلع نشد مگر موقع مرگ این آشیخ علی ، که آشیخ علی یک رفیق داشت و حورالعین بهشتی به رفیق آشیخ می گوید این رفیق شما مریض است و فلان زمان و فلان ساعت از دنیا می رود ، و حور العین بهشتی به این رفیق می گوید من باید یک سرّی به تو بگویم : من از جنس حورالعین بهشتی هستم و حضرت ابوالفضل یک سری تصرفات در من کرده برای ازدواج با آشیخ علی و گفته باید بیست سال در زمین باشم و فرموده اند چون این آقا از ما درخواست کرده ، ما هم باید اجابت کنیم . اگر از ابوالفضل کاری خارق العاده در این دنیا سر میزند با این عنایت خدا به حضرت است ، قدرت عنایت ابوالفضل الان غیر قابل توصیف است برای تصرف در این دنیا و عنایت به شیعیان .

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۲ساعت 14:23  توسط محب العباس |  | 


همه ما از عنایات و توجه ویژه امام زمان به حضرت ابوالفضل العباس‌ را شنیده ایم و این که امام زمان در مصیبتی که بر جد و عموی بزرگوارشان حضرت ابوالفضل العباس‌ گریه می کنند و انتظار فرج را میکشند.

مصلح بزرگ، حجت خدا و بقیة الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زیباى خود درباره عمویش عباس (ع) چنین می ‏گوید:

«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیكم بن طفیل طایى» را لعنت كند...» (1)

امام زمان - عجل الله تعالى فرجه - صفات والاى ریشه دار در عمویش، قمر بنى ‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس‌ و مایه افتخار عدنان را چنین بر مى‏ شمارد و مى ‏ستاید:

همدردى و همگامى حضرت ابوالفضل العباس‌ با برادرش سید الشهداء (ع) در سخت‏ترین و دشوارترین شرایط تا آنجا كه این همگامى و همدلى ضرب المثل تاریخ گشت.

فرستادن توشه آخرت با تقوا، خویشتندارى حضرت ابوالفضل العباس‌ و یارى امام هدایت و نور.

حضرت ابوالفضل العباس‌ و فدا كردن جان خود، برادران و فرزندانش در راه سرور جوانان بهشت، امام حسین (ع).

حفاظت حضرت ابوالفضل العباس‌ از برادر مظلومش با خون خود.

كوشش حضرت ابوالفضل العباس‌ براى رساندن آب به برادر و اهل بیتش هنگامى كه نیروهاى ستمگر و ظالم مانع از رسیدن قطره‏اى آب به خاندان پیامبر (ص) شده ‏بودند.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۲ساعت 20:42  توسط محب العباس |  | 


از بزرگوارانی که کنار اهل بیت بودند یکی از شاخص ترین ولی شناسان حضرت ابوالفضل العباس (ع) بودند آشنا با ولایت امام حسین (ع) و امام حسن مجتبی (ع) وپدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) بودند خدا رحمت کند خواجه شیرازی را " گویی ولی شناسان رفتند از این بیابان" منظور از ولی شناسان حضرت ابوالفضل العباس (ع) است.
 امام زمان  (ع) در زیارت ناحیه  توصیفاتی در مورد حضرت ابوالفضل العباس (ع) دارند که انسان اصلا نمی تواند آنها را نقل کنه که حضرت چه توجهی به حضرت ابوالفضل العباس (ع) دارند و از بهترین راههای قرب به امام زمان ابراز محبت و ادب به ساحت حضرت عباس (ع) است.شنیده اید از مداحان که حضرت ولی عصر در روز عرفه به خیمه هایی بیشتر توجه دارند که در آن روضه حضرت ابوالفضل العباس (ع) خوانده میشود  .
به راستی چرا 5 امام دست حضرت ابوالفضل العباس (ع) را بوسیده اند دست بوسی کار بسیار عظیمی است آیت الله بهجت برای بوسه به دست بر اساس روایات ال الله فتوا داده اند ,ائمه هدی فرموده اند بهترین جای بوسه زدن پیشانی است ,خوب آقا جان شما اگر گفته اید پیشانی مومن را ببوسید شما که اعلی هستید ازحضرت ابوالفضل العباس (ع) چون امام وجود و مقامش بالاست حضرت ابوالفضل العباس (ع) معصوم بودند ولی امام نبوده اند چه خصوصیتی در آقا بوده که 5 امام مثل ,محور عالم وجود حضرت امیر, امام حسن مجتبی,خامس آل عبا دست آقا ابوالفضل العباس رابوسیده اند که این خامسیت بزرگترین مقامات امام حسین بوده است سر این خامسیت را در زیارت عاشورا میتوان ادراک کرد آنجا که فرموده اند:انی اتقرب الی الله والی رسوله والی امیر المومنین والی فاطمه والی الحسن والیک و بموالاتک .
لذا برهمه ما لازم است آشنایی باحضرت عباس (ع) مخصوصا آنهایی که میخواهند سلوک الهی کنند و راه خدایی بروند که فنای دروجود امام است چون ما سه منزل بیشتر نداریم اول فنای در امام بعدا فنای درحضرت رسول و بعد فنای در حق تعالی است کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام .ادب فنا از حضرت ابوالفضل العباس (ع) سر زده است .
ازاولیایی الهی که در زمان خودمان بوده اند و بنده آنها را درک کرده ام همگی از طریق حضرت ابوالفضل (ع) به لقای الهی راه پیدا کرده اند آنهایی را هم که ما آنها را درک نکردایم و احوالات انها را سینه به سینه شنیده ایم گفته اند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) بزرگترین ملجاء و پناهگاه اولیای خدا بوده اند از ابتدای خلقت .آیا  قبل از خلقت خلقی حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسلیم باشند .
آیا  قبل از خلقت خلقی حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسلیم باشند .
خیلی ها سوال می کنند چرا در زیارت عاشورا اسمی از حضرت ابوالفضل العباس (ع) نیست میدانید که زیارت عاشورا مستقیما از حضرت حق صادر شده زیارت قدسی است و هر کس هر روز سیری در آن نداشته باشد از محرومان است بر کسانی که اسرار زیارت روشن شده تمام راه و کربلا را در عاشورا بخواهند زیارت کنند در زیارت عاشورا ,عاشورا را زیارت میکنند .حضرت ابوالفضل العباس (ع) جایشان در این زیارت اینجا است :السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک .اولین روحی که حلول کرد به فنای امام حسین حضرت ابوالفضل العباس (ع) بودند کلمه حلت غوغاست کلمه کلمه این زیارت از ما فوق عرش به فرش امده ,تا دست همه را بگیرد و عرشی کند .فنا یعنی پاشنه در در کلمات امام سجاد هست که درمناجات می فرمایند عبیدک بفنائک ,مسکینک بفنائک بنده کوچک تو به در تو آمده حضرت ابوالفضل العباس (ع) به خود اجازه ندادند وارد حریم ابا عبد الله بشوند پاشنه در سید الشهدا قرار گرفتند ,حلت بفنائک قطعا اینها را حضرتش از حق تعالی  گرفته است .آن که فنا را یاد داده و بعد به فنا _با فتحه_رسیده وجود مبارک حضرت ابوالفضل است .
داشتم دست بوسی را میگفتم که امامان ما نهی کرده اند دست بوسی را ولی خودشون دست بوسیده اند آن هم امام دست غیر امام را بوسیده است سر آن چیست از اسراربزرگ است و از خدا می خواهیم سر آن را به ما بفهماند .
مرحوم آقای قاضی براشون فتحی شده بود بعد از 14سال که پشت در ماندند ,پروردگار عالم به ایشان نشان داد که مفتاح فتح الفتوح در لقای خداحضرت ابوالفضل العباس (ع) است من مبالغه نمیکنم ,بلکه کم میگویم .خدااین چنین اراده کرده که باب حوائج الی الله را حضرت ابوالفضل العباس (ع) قرار بده,میدانید یعنی چه ؟نوعا فکر میکنند که حضرت بابی است که حاجات به آن عرضه میشود ولی در واقع از اون ور است نه از این ور یعنی چه؟ حضرت ابوالفضل العباس (ع) حوائج عرضه میکند نه این که حوائج را بر طرف میکند نه بلکه حاجت را هم ایشان عنایت میکند خوش به حال آنهایی که احتیاج دارند حضرت ابوالفضل العباس (ع) گدایی را عطا میکند تا شما بعدا گدای آنها شوید ,تا تشنه حسین شوید ,اگرگدا نشوید چگونه گدایی میکنید؟.
امشب شما برا چه آمدید اینجا اول یکی باید به شما عطش اعطا کند بعد دنبال آب بگردید اگه خدا تشنگی نده شما دنبال آب نمی گردید گفت خدا اینها را برای چه به ابوالفضل العباس داده من که نمی دونم شما هم یک وقت نگویید که می دونم ,نمی دونم بالاترین ادب در مقابل محمد و آل محمد است گفت پس که می داند گفت امام زین العابدین میداند فرمود رحمی الله عمی العباس حالا با هم انشاءالله کلماتشان را سیر می کنیم پس این که آقا ابوالفضل العباس پناهگاه اولیای خدا لقب گرفتند به مشیت خدا قرارگرفته اند وآنجا حاجت توزیع میکنند حاجت از رفع حاجت بالاتره نمیدانم بیچاره شده اید یا نه ؟گفت مصلحت نیست که این زمزمه خاموش شود خدا اینقدر در دنیا مومنین را دوست دارد به آنها مریضی میدهد اگر مریضی ندهد شما نمیروید لذت مناجات با خدا را بچشید قرض بهتون عنایت نکنه خدا خدا نمی کنید, حضرت حق غیوراست وچون غیور است هیچ فاصله بین خودش وعبدش را نمی پذیرد مقامی که خدا برای ابوالفضل العباس (ع) قرار داده واسطه قرار داده برای رفع حجاب بین خود وخلق خود البته بین حق وخلقش حجاب نیست بین خلق و حق حجاب است ابوالفضل غیرت الله واسطه ای است که احتیاجات رابه اذن الله اعطا می کنه چرایی قصه چرا این جر است را در کلام امام صادق (ع) جستجو می کنیم چون درمیان امام زاده های عظیم اشان مثل حضرت معصومه مثل حضرت عبدالعظیم حسنی مثل حضرت عباس علیهم السلام سه چهار مورد بیشتر نیستند که معصوم (ع) مستقیما و منحصرا در مورد آنها زیارت نامه صادر کرده اند اولین امام زاده واجب التعظیم که خدای مهربان اراده فرموده اند و امام صادق (ع) زیارت نامه برای ایشان صادر فرموده اند آقا اباالفضل العباس (ع) است جناب ابن قولوی درکامل الزیارت ازقول ابو حمزه ثمالی از امام صادق (ع) زیارت ابوالفضل العباس (ع) رانقل کردند یعنی یک زیارت ماثور است این زیارت یعنی معرفی ابوالفضل العباس (ع) ازطرف امام صادق (ع) اول زیارت نامه از اینجا شروع می شود حضرت صادق (ع) را خدای متعال لطف نمود واین بزرگوار مدتی تبعید شدند به کوفه ظاهرش تبعید بود ولی یامن فی بعده قربه دراین بعد قرب قرار گرفت وحضرت در کوفه بودند و مرتب میرفتند به کربلا.به کربلا وقتی مشرف میشوید ابتدای ورودی نهر حسینی است که نوعا تابستانها وقتی مشرف می شدیم مواجه می شدیم با این بچه های کربلایی که لب نرده ها ایستاده بودند و شیرجه می زدند در آب حتی اسب های خود را می بردند داخل نهر, خدا رحمت کند یکی از اولیای الهی  فرمودند من رفتم کربلا دیدم هنوز آب میگه العطش العطش العطش ... وارد آب شدم دیدم آب خجل است که من بودم اینجا و عزیز زهرا لب تشنه شهید شد بعد رفتم توی عمقش ودیدم از تربت کربلا تو آب هست لذا به رفقایش می فرمودند حتما توی نهر بروید تربت مخلوطه ,الان هم هست تربت ابا عبد الله الحسین .حضرت می آمدند پشت نهر یعنی خارج از کربلا این طرف نهرمزارع و صحرا است وطرف دیگر ابتدای کربلا است که مقام صاحب الزمان است حضرت صادق آنقدر مؤدب بودند _ امام صادق را اگرکسی بخواهد درک کند خداوند در قرآن می فرماید وکذالک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین اینچنین ما ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا ازموقنین شود ابابصیر از امام صادق سوال میکند ملکوت آسمانها و زمین چیست؟ حضرت فرمودند بیا تا برویم به اتاقی رفتند حضرت دست به روی چشم ابابصیر دست کشید وگفت حالا نگاه کن چند لحظه ای نگذشته بود تا اینکه ابابصیر گفت آقا بس است که دیگر تحمل ندارم .یعنی خدا که فاعل رویت ملکوت است به ابراهیم حالا این فاعلیت در اختیار امام صادق قرار گرفته _ یک چنین بزرگواری میخواهند بیایند زیارت کربلا آن هم هر شب جمعه میآمدند یک مکانی صاف نزدیک نهرالان کربلایی ها بهش می گویند باغ امام صادق اطرافش پر از درخت خرما است حضرت غسل میکردند در نهر حسینی بعد میرفتند در باغ می نشستند که نهر حسینی امام صادق فرمودند هر کس در نهر حسینی غسل کند مثل روزی است که از مادر متولد شده است چون آبش را جبرییل روزی هفت قطره در آن می ریزد ،ازشعبه ای از فرات است،بعد حضرت حرکت می کردند به سمت حرم ابوالفضل العباس در زیارتی که حضرت از آقا اباالفضل کردند اینگونه فرمودند السلام علیک ایها العبد الصالح.

ادامه دارد ...

سخنرانی استاد گرامی معمار

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ساعت 14:41  توسط محب العباس |  |