آیا شهادت حضرت زهرا (س) افسانه است؟
دکتر حسینی قزوینی
اساس کار این تارنگار دفاع از کلیّت اسلام بوده و هست و قصد ما بیشتر از هر چیز از بین بردن اختلافات بین شیعه و سنّی است، ولی چه میشود کرد که برادران اهل سنّت و وهابیون، همه ساله در ایّام فاطمیه انتشار به شبهاتی مبنی بر اینکه «شهادت حضرت زهراء(س) افسانه است» و «شهادت حضرت فاطمه(س) هیچ سندی ندارد». پس لازم است که به این عزیزان گوشزد شود که هر چند ما تمایلی به اینکه این مسائل را همه روزه مطرح کنیم نداریم، ولی این مطلب سند دارد و بدون سند نیست. در ادامه بخشهایی از فرمایشات «دکتر حسینی قزوینی» را در مناظره با شبکۀ المستقله، خواهید خواند که نشان میدهد که شهادت حضرت زهراء افسانه نیست.
***
در رابطه با قضیه حضرت زهراء سلام الله علیها که چند شبی است در شبکه المستقله مطرح میشود باید عرض کنم که: اعتقاد به شهادت آن بانوی بزرگوار مطلب جدیدی که مولود امروز مذهب شیعه و از دستساختههای آنان و یا اختراعات متأخرین باشد نیست، بلکه این قضیهای است ریشهدار در تاریخ.
شیعه از دیر زمان معتقد بوده است که فاطمه زهراء سلام الله علیها مظلومه و شهیده از دنیا رفته است، و به همین سبب از صدها سال قبل، همزمان با سالروز شهادت آن بانو در مساجد و حسینیههای خود اقامه عزاء مینموده است، و به هیچوجه شیعه در أثناء اقامه ماتم برای حضرت فاطمه سلام الله علیها به شتم و سبّ صحابه نمیپرداختهاند.
عزاداری حضرت زهرا(س) به معنای اهانت به خلفا و اصحاب نیست
از برادران عزیز و بینندگان محترم میخواهم تا به برنامههای شبکههای تلویزیون ایران که در حقیقت همه مجالس عزای حضرت فاطمه سلام الله علیها در ایران را در بر میگیرد، توجه داشته باشند و آن را مشاهده کنند، مخصوصاً مجالسی که در بیت مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای پخش میشود. که میبینید در آنها هیچ اثری از سب و شتم صحابه نیست، و حتی این که قاتل حضرت فاطمه سلام الله علیها چه کسی بوده و چه کسی به آن حضرت اهانت کرده است ذکری نمیشود، و در منابر ما فقط با تکیه بر روایاتی که بر گرفته از میراث شیعه از امام علی بن أبی طالب سلام الله علیه است به بیان مظلومیت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند – که إن شاء الله کلام علی بن أبی طالب در نهج البلاغه را ذکر خواهم کرد – و یا به ذکر کلمات امام حسین سلام الله علیه در کافی و یا امام کاظم سلام الله علیه در باره شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند بدون آن که بنا باشد روی قاتل آن حضرت و یا سبب شهادت تکیه شود.
بینندگان عزیز و حاضران محترم در برنامه! همانگونه که در برنامه قبل هم تذکر دادم، بنا و رویه ما بر این است که ـ نستجیر بالله ـ مطالبی را بیان نکنیم که موجب اهانت به صحابه شود؛ و در طول این مدت دو سالی که هر هفته در شبکه سلام برنامه داشتهایم قبل از هر برنامه بر این نکته تأکید ورزیدهایم که هرگونه اهانت به اهل سنت و عقائد آنها را گناه نابخشودنی میدانیم و من همواره این عبارت را تکرار میکنم که: «حتی اگر کلمهای سهوا یا از روی خطا بر زبان من جاری گشت و از آن بوی اهانت استشمام میشود من از برادران اهل سنت عذر میخواهم.»
اما اهانت چیزی است و نقل اخبار و وقایع تاریخی چیز دیگر، ما همیشه وقایع تاریخی را بدون اینکه مثلاً بگوییم: این وقایع چنین و چنان است و یا این که ما به آن اعتقاد داریم یا نداریم نقل میکنیم.
اشاراتی که در منابع شیعی وجود دارد
اما نسبت به آنچه که جناب دکتر هاشمی در رابطه با قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها یا مظلومیت آن حضرت گفتند: که آیا از زبان حضرت علی بن أبی طالب در نهج البلاغه کلامی صادر شده یا نه؟ باید به عرض برسانم:
بعضی از برادران عزیز حاضر در استودیو گفتند: این قضیه در کتاب نهج البلاغه نیست. در حالی که این کلام حضرت در نهج البلاغههای گذارده شده در اینترنت و در تمام نهجالبلاغههای دنیا در هر کتابخانهای خطبه 202 وجود دارد که امیر المؤمنین سلام الله علیه در باره وفات فاطمه زهراء سلام الله علیها اینگونه فرموده است:
«فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال»
روایت شده این سخن را امام علیه السلام در کنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است: [اى پیامبر!] امانتى که به من سپرده بودید هم اکنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....(نهج البلاغه، خطبه202)
این حزن به چه معناست؟ یعنی حزن من به خاطر وفات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و اینکه شبهایم تا زمانی که خداوند مرا به تو ملحق کند همراه بیدارى است. این کلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه و آله صادر شده است. بعد از آن عرض میکند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند، سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى که هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.
این یعنی اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى که هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.
اینها کلمات أمیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 202 است.
امام حسین سلام الله علیه این قضیه را از پدر بزرگوارش امیر المؤمنین سلام الله علیه در کتاب کافی، جلد اول، ص 458 نقل میکند.
همچنین این قضیه را محمد بن جریر طبری(مورّخ سنّی) از امام حسین علیه السلام در دلائل الامامه، ص 138، و شیخ مفید در کتاب أمالی، ص 282 نقل میکنند.
اشاراتی که در منابع اهل سنّت و جماعت وجود دارد
1.قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مختص به مصادر شیعه نمیشود، بلکه بعضی از علماء اهل سنت مانند: جوینی متوفاى سال 730 هـ که استاد ذهبی که از ارکان علم رجال است نیز نقل کرده اند.
ذهبی(از بزرگان اهل سنّت) در باره استاد خود میگوید: «الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتازترین و کاملترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. کتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.
جوینی در کتابش از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل میکند:
أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذکرتُ أو ذُکرتُ ما یصنع بها بعدی، کأنی بها یعنی کأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وکسر جنبها وأُسقط جنینها
یعنی رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانهاش شد، فرمود: هنگامیکه او را میبینم به یاد اتفاقاتی که بعد از من برای او میافتد میافتم، گویی او را با چشم خود میبینم [یعنی فاطمه را] که ذلت به خانهاش وارد شده و حرمتش مورد هتک قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی است و در ادامه می فرماید:
و هی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة
و این در حالی است که او ندا میدهد یامحمداه! اما جواب نمیشنود و فریاد میزند اما کسی به فریادش نمیرسد. او اولین نفر از خاندان من است که به من ملحق میشود، او به سوی من میآید در حالی که محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی در کتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است. همین عبارت را در کتاب امالی و کتاب کافی نیز نقل کرده است.
قبل از بیان بعضی مطالب در مورد بحث، لازم است بگویم: برادر عزیز الحسینی که گفتند: جوینی «حاطب لیل» بوده است، برای سخن خود هیچ منبعی ذکر نکردند تا ببینیم این عبارت از کجا و در چه کتابی آمده است؟ اضافه بر اینکه «حاطب لیل» بودن دال بر ضعف کسی نیست؛ چون [به عنوان مثال] با وجود حاطب لیل بودن ابن جریج همه بر وثاقت او اجماع دارند. کتاب الثقات، ج2، ص 695. ذهبی در باره او میگوید: ابن جریج حاطب لیل بوده است. سیر أعلام النبلاء، ج6، ص 331.
قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه
و اما قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز مختص به کتابهای شیعه نیست و ما از همه برادران عزیز حاضر در استودیو میخواهیم که برای مطالبی که در کتابهای برادران اهل سنت ما پیرامون این قضیه نقل میشود فکری بکنند.
2. قضیه هجوم را حتى ابن تیمیه حرانی، امام وهابیت نیز نقل نموده است. او در کتابش منهاج السنه ج 4، ص 220 میگوید: او(یعنی عمر بن خطاب) «کبس البیت» یعنی: به خانه حضرت فاطمه هجوم برد تا ببیند آیا در آنجا چیزی از بیت المال هست تا آن را بردارند و قسمت کرده و به مستحقین برسانند.
پس قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها مسئله ثابت شدهای است که حتى ابن تیمیه نیز نتوانسته آن را انکار کند(ولی آنرا به صورت تلاش برای یافتن بیت المال توجیه کرده است).
3. ابن عبد البر قرطبی در کتاب الاستیعاب، ج 3، ص 175همین قضیه هجوم را ذکر کرده است.
4.صفدی از بزرگان اهل سنت است و این قضیه را در کتاب الوافی بالوفیات، ج 5، ص347 نقل کرده و میگوید: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.» یعنی عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که محسن از شکم فاطمه سِقط گردید.
ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در کتاب لسان المیزان، ج 1، ص 268 نقل میکند.
راوی موثّق و راوی دروغگو
درباره بسیاری از راویان اهل سنت حتی بخاری(که اهل سنّت تمام روایات کتابش، صحیح بخاری را صحیح و قابل استناد می دانند) هم تضعیف ذکر شده است، و کسی که آگاه به علم رجال اهل سنت باشد تأیید میکند که راویی یافت نمیشود مگر اینکه در باره او تضعیفی وارد شده باشد و حتی اگر توثیقاتی هم برای او باشد حتماً در برابر آن، تضعیفاتی هم دارد، پس اگر بنا باشد هر راوی را به خاطر اینکه در باره او تضعیفاتی ذکر شده رها کرده و قول او را نپذیریم لازم خواهدآمد تا همه راویان حتی محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح را به خاطر اینکه ذهبی در باره او میگوید: او شخصی فریبکار و مدلّس بوده و او را در زمره ضعفاء آورده است ترک کرده و از او هیچ روایتی نپذیریم. در این باره میتوانید به کتاب میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 485 و المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 557 مراجعه کنید.
روایات صحیح در منابع اهل سنّت که اشاره به ماجرا دارد
(توضیح: روایت صحیح، اصطلاحاً به روایتی گفته می شود که سلسله راویانی که آن را از یکدیگر نقل می کنند، مثلا حسین از حسن و حسن از علی و علی از محمد نقل می کند، همگی از دید علمای رجال، راویان موثّقی باشند)
روایاتی که در بالا از طبری و ابن شیبه، از نویسندگان اهل سنّت نقل شد، صحیح بودند:
1. طبری در تاریخش ج2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن کلیب روایت میکند:
قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.
ترجمه: عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش میکشم یا این که باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام کشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.
جناب ابوشوارب و یا برادر الحسینی که به این روایت إشکال کردند که این روایت به علت وجود ضعف در سند آن از نظر سند مشکل دارد. و اگر برادر الهاشمی مایل باشند میتوان وقت دیگری در باره راویان و سند این روایت، یکی پس از دیگری بحث کرده تا ثابت کنیم روایات مورد بحث ما در کتاب تاریخ طبری صحیح هستند. اما در باره ابن حمید که برادر الحسینی گفتند: او شخصی کذاب و دروغگو بوده است، باید عرض کنم این نظر بعضی از علمای علم رجال اهل سنت است، اما باید دید نظر دیگران در باره او چیست؟ یحیى بن معین در باره او گفته است: او ثقه است؛ هیچ اشکالی به او وارد نیست؛ راوی بسیار خوبی است.این توثیقات در کتاب تهذیب الکمال مزّی، ج 25، ص 101 و تاریخ اسلام ذهبی، ج 12، ص 425 (که از معتبرترین کتابهای رجالی اهل سنت به شمار میرود) ذکر شده است.
راوی اول در روایت تاریخ طبری: جریر بن عبد الحمید است. عجلی در باره او میگوید: اوکوفی و ثقه است. و ابن سعد در الطبقات الکبری در باره او میگوید: او ثقه و با علم فراوان بود.
راوی دوّم: مغیره است، او فرزند میثم و ثقه است و این را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و مزی در تهذیب الکمال، ج 2 و ج 20، ص 400.
راوی سوم: ابن حمید و او محمد بن حمید ابو عبد الله حافظ است: او را یحیى بن معین توثیق نموده است.
راوی چهارم: زیاد بن کلیب، او نیز موثق است، توثیق او را ابن حجر عسقلانی در تقریب التذهیب، ج1، ص 220 ذکر نموده است.
2. همچنین قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها در کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 8، ص 574 نقل شده است و روایت صحیح میباشد و هیچ شکی در سند آن نیست، به این مطالب به صورت گذرا اشاراتی داشته باشم:
محمد بن بشر راوی، او به شهادت ابن حبان ثقه است. و همچنین رازی در الجرح والتعدیل همین را گفته است.
عبید الله بن عمر، او نیز ثقه است، و نسائی او را توثیق نموده است.
و زید بن اسلم نیز ثقه است، که ذهبی او را در سیر أعلام النبلاء توثیق نموده است.
اسلم القریشی العدوی را نیز عجلی و ابو زرعه توثیق نمودهاند.
پس این روایت بر اساس مبانی علمای علم رجال اهل سنت، صحیح السند است. برادر عزیز ابو شوارب گفتند که: امکان نداشته «اسلم» غلام عمر این قضیه را روایت کرده باشد، چون عمر بن خطاب شش ماه بعد از ماجرای خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها او را از مکه خریده بوده است.در پاسخ باید بگویم: اوّلاً برادر عزیز! «مزّی» که از ارکان رجالی علمای اهل سنت است میگوید: اسلم غلام عمر زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را درک نموده است(تهذیب الکمال، مزّی، ج 2، ص 530). ثانیاً خریده شدن او بعد از گذشت شش ماه از ماجرای خانه حضرت زهراء سلام الله علیها بر این مطلب دلالت نمیکند که اسلم غلام عمر شاهد این قضیه نبوده است. چون امکان دارد در زمان واقعه، او همراه با صاحب خود در مدینه بوده باشد و بعداً به ملکیت عمر بن خطاب درآمده باشد.
3. روایت بلاذری متوفاى سال 270 هـ است که میگوید: إنّ أبا بکر أرسل إلى علی یرید البیعة فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة على الباب؛ فقالت فاطمة: یابن الخطاب أتراک محرّقا على بابی؟ قال: نعم ذلک أقوى مما جاء به أبوک.
یعنی أبوبکر جهت بیعت دنبال علی فرستاد. عمر در حالی که تازیانهای به همراه داشت فاطمه را درب خانه ملاقات نمود؛ فاطمه گفت: ای فرزند خطاب! آیا تو میخواهی درب خانه مرا به آتش بکشی؟!! گفت: آری! این از آنچه پدرت آورد قویتر است(انساب الاشراف، ج 2، ص586).
(این متون از برنامه «المکتبة الشاملة» برگرفته شده است.)
اما بحث در سند روایت:
اولین راوی مدائنی است؛ ذهبی در باره او میگوید: او شخصی علامه و حافظ و ثابت و راستگو در روایاتش بوده است. و یحیى بن معین در باره او گفته است: ثقة، ثقة، ثقة.(سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 10، ص 401).
راوی دوم: مسلمة بن محارب است که ابن حبان در کتابش او را توثیق میکند.(الثقات، ج 7، ص 480).
راوی سوم: سلیمان تیمی است؛ مزّی از شعبه روایت کرده است: کسی را به راستگویی سلیمان تیمی ندیدم، و هرگاه از پیامبر اکرم روایت میکرد رنگش متغیر میشد.(تهذیب الکمال، ج 12، ص 8، شرح حال سلیمان بن طرخان تیمی). و عبد الله بن احمد از پدرش نقل میکند: او ثقه است. ابن معین و نسائی گفتهاند: او ثقه است.(تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 4، ص176).عجلی گفته است: او تابعی و ثقه است. معرفة الثقات، ج 1، ص430.
نکته مهم: در باره عبد الله بن عون که میگویند: او پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را درک نکرده است. در این باره باید بگویم: ابن سعد در الطبقات الکبرى، ج 7، ص 198، گفته است: بکّار بن محمد، برای ما روایت نمود که ابن عون گفته است: او همواره آرزو داشت رسول خدا صلّی الله علیه وآله را ببیند؛ اما آنحضرت را ندید مگر اندکی قبل از وفاتش که به این خاطر بسیار خشنود شد.از اینرو وقتی ثابت شد عبد الله بن عون از صحابه بوده است، احتیاج به توثیق ندارد، ولی با این وجود علی بن المدینی درباره او گفته است: در بین قوم ما همچون ابن عون و ایوب یافت نمیشود. و ابن حبان میگوید: او از حیث عبادت و فضل و ورع، از سادات زمان خود بوده است(کتاب الثقات، ج 7، ص 3 ـ تاریخ البخاری الکبیر، ج 5، ص 163).
أما إنّی لا آسی على شیء إلا على ثلاث فعلتهنّ،... وددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة وإن أغلق على الحرب.
از ابوبکر روایت شده که هنگام فرا رسیدن مرگش گفت: من بر چیزی افسوس نمیخورم مگر برای سه کاری که مرتکب آن شدم. تا آنجا که گفت: ای کاش! خانه فاطمه را نگشوده بودم و با آنها نجنگیده بودم. (در تاریخ طبری، ج2، ص 619 ، تاریخ الإسلام، ذهبی، ج 3، ص 118، و در المعجم الکبیر، طبرانی، ج 1، ص62، و مجمع الزوائد، هیثمی، ج 5 ، ص 202 نقل شده است.)
در صحت این روایت کفایت میکند که ضیاء الدین مقدسی حنبلی از بزرگان علمای اهل سنت میگوید: این حدیث از ابوبکر حسن است.(الأحادیث المختارة، ج 10، ص 90).
این ضیاء الدین مقدسی است که از ارکان اساسی علم رجال و جرح و تعدیل اهل سنت است که علامه ذهبی در باره او میگوید: او امام، عالم، حافظ، حجت، محدّث شام، و شیخ السنة... است.(تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1405).
علوان بن داود بجلی در این روایت قرار گرفته که او را ابن حبان در کتابش توثیق کرده است.(الثقات، ج 8، ص 529.) بعضی میگویند: او [علوان بن داود بجلی] منکر الحدیث بوده [لذا نمی توان روایات او را قبول نمود]؛ در پاسخ باید عرض کنم: منکر الحدیث بودن دلالت بر عدم اعتبار روایات او نمیکند؛ ابن حجر عسقلانی در شرح حال حسین بن فضل بجلی میگوید: اگر بنا باشد هر کسی را به صرف اینکه روایت منکر نقل میکند در زمره ضعفاء بدانیم دیگر هیچ کس سالم نخواهد ماند.(لسان المیزان، ج 2، ص 308). ذهبی نیز میگوید: اینگونه نیست که هر کس حدیث منکر روایت کند مورد تضعیف قرار گیرد.(میزان الاعتدال، ج 1، ص 118).
ممکن است بعضی از برادران اهل سنت در باره ابن حبان بگویند او متساهل در توثیق بوده، یعنی: به راحتی هر کسی را توثیق میکرده است. در حالی که این ادعا پذیرفته نیست؛ چرا که ذهبی میگوید: چشمه معرفت ثقات، تاریخ بخاری و ابن ابی حاتم و ابن حبان هستند(الموقظة فی علم مصطلح الحدیث، ص 79). سیوطی میگوید: هر کس درباره ابن حبان بگوید: ابن حبان متساهل در حدیث بوده است سخنش صحیح نیست(کتاب تدریب الراوی، ج 1، ص 108).
روایات صحیح در منابع شیعی که اشاره به ماجرا دارد
1. روایت دیگری را محمد بن جریر طبری شیعی در کتاب دلائل الإمامه از امام صادق سلام الله علیه روایت نموده است. او میگوید: سبب شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها این بوده است که: أن قنفذاً مولى عمر لکزها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسناً ومرضت من ذلک مرضاً شدیداً، ولم تدع أحداً ممن آذاها یدخل علیها.
یعنی قنفذ، غلام عمر به امر مولایش با غلاف شمشیر ضربهای بر فاطمه وارد ساخت که از آن ضربه محسن سقط گردید و به مرض شدیدی مبتلا گردید که از آن پس به هیچ یک از کسانی که او را مورد آزار و اذیت قرار دادند اجازه ملاقات نداد.
این روایت از حیث سند صحیح میباشد؛ چون رجال سند عبارتند از:
ـ محمد بن هارون تلعکبری: که نجاشی در کتاب رجالش صفحه 79 او را توثیق نموده و از خداوند برای او طلب رحمت نموده است.
ـ هارون بن موسى بن احمد: که دارای وجاهت خاصی میان علمای ما بوده و ثقه و مورد اعتماد بوده و هیچ طعنی بر او وارد نشده است. رجال نجاشی، ص 439.
ـ محمد بن همام بن سهیل: که نجاشی او را توثیق نموده است.
ـ احمد بن محمد بن خالد برقی: که از اصحاب اجماع و موثق میباشد.
ـ احمد بن محمد بن عیسی: رئیس القمیین و در اعلا مرتبه وثاقت بوده است.
ـ عبد الرحمن بن ابی نجران: نجاشی در باره او گفته است: او ثقه است.
ـ عبدالله بن سنان: به اجماع علمای شیعه او راوی ثقه است.
ـ عبدالله بن مسکان: از اصحاب اجماع و وثاقتش مورد اجماع علمای شیعه است.
ـ أبو بصیر اسدی: نیز ثقه و از اصحاب اجماع میباشد.
2. روایت دیگری را محمد بن یحیی از عمرکی بن علی عن علی بن ابو جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام: إن فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة، یعنی فاطمه علیها السلام صدیقه و به شهادت رسیده است.(الکافی، ج 1، ص 458)
رجال سند این روایت به این شرح است:
ـ محمد بن یحیى: ثقه و از شیوخ کلینی است.
ـ العمرکی بن على: نجاشی او را توثیق نموده است.
ـ علی بن جعفر: شیخ طوسی او را در کتاب الفهرست خود ص 151 توثیق نموده است.
مرحوم آیة الله العظمى شیخ جواد تبریزی قدس سره در کتاب صراط النجاة خود میگوید: با سند معتبر از امام کاظم علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمودند: فاطمه سلام الله علیها صدیقه و به شهادت رسیده است.(صراط النجاة، جلد 3، ص 441)این روایت ظهور در مظلومیت و شهادت آن حضرت دارد و نیز این روایت را، روایت بحار، جلد 43، باب 7، شماره 11، به نقل از دلائل الإمامه طبری با سند معتبر از امام صادق علیه السلام تأیید میکند که:وکان سبب وفاتها أن قنفذاً مولى الرجل رکزها بنعل السیف بأمره فأسقطت محسناً یعنی سبب وفات فاطمه این بوده است که قنفذ غلام عمر به امر مولایش با غلاف شمشیر ضربهای بر فاطمه وارد ساخت که از آن ضربه محسن سقط گردید.
3.علامه سید جعفر مرتضى عاملی حفظه الله تعالى در کتاب خود از امام حسن سلام الله علیه روایتی را نقل میکندکه آن حضرت با خطاب به مغیرة بن شعبه میفرمایند:
أنت الذی ضربت فاطمة بنت رسول الله حتى أدمیتها وألقت ما فی بطنها.
تو آن کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا را مورد ضربه قرار دادی تا این که او را مجروح ساختی و موجب سقط جنین او گردیدی.
الإحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 414.
همچنین روایات دیگری از امام صادق و امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام وارد شده است که تمام این روایات را علامه سید جعفر مرتضى عاملی در کتاب مأساة الزهراء سلام الله علیها جلد دوم، از ص 40 تا150 جمع آوری نموده است.
و روایات شیعه در این رابطه فراوان و به حد استفاضه رسیده است و کثرت روایات موجب تقویت و تأیید بعضی برای بعضی دیگر شده و به این شکل مورد ظلم قرار گرفتن و به شهادت رسیدن حضرت زهراء سلام الله علیها ثابت میگردد. و آنگونه که از آیة الله العظمى مکارم شیرازی نقل نمودم ایشان نیز بر این عقیدهاند که این موضوع قضیهای ثابت و قطعی است و موضوعی جدید و تازهای نیست.
از زمان قدیم هر ساله شیعیان به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در اجتماعات خود اقامه عزاء مینموده اند.
آیا رخ دادن این حادثه، از سوی اصحاب پیامبر محال است؟
برخی برادران اهل سنّت می گویند چنین امری ممکن نیست که کسانی که یار حضرت محمّد(ص) بودند چنین کاری بکنند. با صرف نظر از قضیه حضرت فاطمه سلام الله علیها با خلیفه اول و دوم چگونه میتوان از اتفاقات به وجود آمده بین صحابه در قضیه جنگ جمل، صفین و قضیه قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم، چشم پوشی کرد؟ا هل سنت که رخداد میان فاطمه سلام الله علیها و عمر را تکذیب میکنند در مورد رویداد اجتماع صحابه برای عثمان و جلوگیری از دفن او در قبرستان مسلمانان و در نهایت دفن او در قبرستان یهود چه میخواهند بگویند؟ و یا در مورد جنگ جمل که در آن بنا به قولی 4000 نفر بیگناه کشته شد؟ و اینکه در جنگ صفین که بیش از 100000 نفر از مسلمانان از دو طرف سپاه امیر المؤمنین علی علیه السلام و معاویه کشته شدند؟ اینها جنگهایی بودند که در دو طرف آنها، اصحاب پیامبر حضور داشتند.
منبع: سایت ولیعصر(عج)
سلام دوست عزیز
کلبه منتظران امام زمان (۱)
با سپاس فراوان از اینکه به کلبه متروکه ما سر زدید
با افتخار لینک شدید
ما را با نام کلبه منتظران امام زمان (۱) لینک بفرمایید
یا علی مدد
محمد جواد/فرشاد
سلام
ممنون از لطفتون
قبلآ اینکار انجام شده و لینک شده اید
باتشکر
.......خدا نگهدار.......
سلام دوست نهایت گرامی
باسپاس فراوان از اینکه به کلبه متروکه ما(کلبه منتظران امام زمان (۲) سرزدید.
شما لینک شدید.
لطفا مارا با نام کلبه منتظران امام زمان (۲) لینک کنید
یا علی مدد
محمد جواد مدیر کل کلبه منتظران امام زمان (۱)(۲)
سلام
ممنون از لطفتون
قبلآ اینکار انجام شده و لینک شده اید
باتشکر
.......خدا نگهدار.......
سلام وبلاگ قشنگی داری مطالب قشنگی هم می زاری موفق باشی به ما هم سر بزن
خدا نگهدارتون
سلام
میام
باتشکر
.......خدا نگهدار.......