.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

تعریف ولایت فقیه از نظر بزرگان و کوچکان

اگه تعریف ولایت فقیه رو از نظر بزرگان بدونیم فکر میکنم برای شما هم جالب باشه.
(نظر کوچکان هم در متن آورده شده تا دنائت آنان معلوم گردد)
      

 

        
فقط خواهش می کنم که اولا به تغییر دیدگاه بعضی از آقایون دقت کنید و ثانیاً این نکته رو هم بگم که صحبتهای برخی از اشخاص رو فقط برای اینکه اطلاع پیدا کنید میزارم، وگرنه اونقدر کوچک هستند که نمی تونه نظرشون در این رابطه برای انسانهای عاقل مهم و تعیین کننده باشه:    

• شما از اسلام نترسید، از فقیه نترسید؛ از ولایت فقیه نترسید. شما هم مسیر همین ملت را طى کنید و با ملت باشید، حساب خودتان را از ملت جدا نکنید؛ ننشینید پیش خودتان طرح بریزید و پیش خودتان برنامه درست کنید. شما باید دنبال ملت باشید. باید هوادار{باشید}.نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه مى‏شود! این معنایش تکذیب ائمه است؛ تکذیب اسلام است.
(صحیفه  امام،ج۱۰ص۵۸)
    
    
• مقدس  اردبیلی(ره) :
برای اداره جامعه غیر از این ممکن نیست که فقیه حاکم  علی-الإطلاق باشد و هرآن  چه جز اختیارات معصوم بوده  است، وی نیز داشته باشد.
(مجمع  الفایده  والبرهان۱۲/۸ )
    
    
• ملا احمد نراقی(ره):
ولایت  فقیه را اتفاق و اجماع فقیهان دانسته که هرچه پیامبر و امامان در آن ولایت  دارند، فقیه هم دارد.
(عوائدالإمام ص۵۳۶)
    
    
•صاحب  جواهر(ره) (شیخ-محمدحسین  نجفی،):
ظاهر کلمات فقها در ابواب مختلف فقه آن است که فقیه دارای عموم ولایت است که این مطلب از جمله مسلمات و ضروریات است.
(جواهرج۱۶ص۱۷۸)
    
    
شیخ مفید(ره)

• بررسی حالات و انواع گوناگون حکومت بر جامعه مسلمین در کتاب  مقنعه
• در هر شرایطی مشروعیت آن را منوط به اذن و اراده الهی می  داند.
• وی ولایت را به عنوان عنصری می شناسد که در زمینه  های مربوط به قضا، اجرای حدود و تدبیر امور مسلمین و تأسیس حکومت، مورد نیاز حاکم اسلامی می  باشد و حاکم اسلامی دارای ولایت، باید از جانب خداوند تعیین شده باشد. چرا که حاکم مسلمانان باید منصوب از جانب خدا و معصومین(علیهم  السلام) باشد. در غیر این صورت حاکم اجازه تصرف و دخالت در زمینه  های فوق را نخواهدداشت.
(نقش  علما  درسیاست، محسن  بهشتی-سرشت،  پژوهشکده  امام  خمینی(ره) و انقلاب-اسلامی ، ص۲۲)
     
     

    
امام خمینی(ره)
    
• حکومت  اسلامی نه  استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد… تمام اختیاراتی که برای امام به عنوان حجت خداوند بر مردمان وجود دارد عیناً برای فقها که از جانب امام به عنوان حجت بر مردمان تعیین شده  اند نیز جاری است… ولایت که از شئون نبوت است به عنوان ارث به فقها میرسد… فقها اوصیای دست دوم رسول اکرم هستند و اموری که از طرف رسول  الله به ائمه واگذار شده رای آنان نیز ثابت است و باید تمام کارهای رسول  خدا را انجام  دهند چنان که حضرت امیر انجام داد… فقها از طرف رسول  الله (ص) به خلافت و حکومت منصوبند  .
(ولایت  فقیه ـ امام  خمینی ـ مؤسسه نشر آثار حضرت  امام(ره)، صفحات ۳۳ ـ ۴۶ ـ ۵۹ ـ ۶۵ ـ ۱۲۲) زمان تبعید درعراق
    
• ولایت فقیه همان ولایت  رسول  الله است قضیه ولایت  فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد  کرده  باشد ولایت فقیه چیزی است که خدای  تبارک  و  تعالی درست کرده  است همان ولایت رسول  الله است. این  ها از ولایت رسول  الله هم می  ترسند خدا او ـ ولی فقیه ـ را ولی امر قرار داده است.
(صحیفه نور، ج ۱۱، ص ۲۶ و ۱۳۳)(پس  از پیروزی  انقلاب)
    
• من ایشان [آقای بازرگان]را حاکم کردم یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم، واجب الاتباع است. ملت باید از او اتباع کند، یک حکومت عادی نیست، بلکه حکومت شرعی  است.  باید از او اتباع  کنند. مخالف با این حکومت، مخالف با شرع است، قیام بر علیه شرع است.
(۱۵ بهمن ۱۳۵۷ معرفی رییس دولت موقت)
    
• حکومت شعبه  ای از ولایت   مطلقه   رسول الله  (ص) است.
(۱۶/۲/۱۳۶۶، زمان شبه  پراکنی درباره مشروعیت و اختیارات  ولی فقیه)
     
     

    
مقام  معظم رهبری
    
• امام یعنی آن حاکم و پیشوایی که از طرف پروردگار در آن جامعه تعیین می  شود… یا خدا به نام و نشان [امام را] معین می  کند؛ مثل این  که امیر المؤمنین امام حسن و امام حسین و بقیه ائمه را معین  کرد. یک وقت هم خدای متعال امام را به نام معین نمی-کند، بلکه تنها به نشان معین  می  کند؛ مثل فرمایش امام [عصر] (عجل  الله  تعالی  فرجه) که فرمودند: فامّا من کان من الفقها صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً علی هواه، مطیعاً لامر مولاه، فللعوام أَن یُقلّدوه…هر کس که این نشان بر او تطبیق کرد آن امام می  شود… امام یعنی پیشوا، یعنی حاکم، یعنی زمامدار، یعنی آن کسی که هر جا او رود، انسان  ها دنبالش می  روند، که باید از سوی خدا باشد، عادل باشد منصف باشد، با دین باشد، با اراده باشد… این-طوری ولی را مشخص می  کنند، این هم از طرف خداست. حاکم جامعه اسلامی چه کسی باشد؟ باید آن کسی باشد که خدا معین می  کند… .
(ولایت ـ سیدعلی خامنه  ای، انتشارات سازمان تبلیغات، صفحات ۱۸ -۴۳و… (ماه مبارک  رمضان   ۱۳۵۳مسجد امام  حسن-مجتبی(ع))
    
• بعضی ولایت فقیه را زمینی می  دانند در حالی که ولایت  فقیه امری آسمانی  است. اصلاً تفاوت نظام  اسلامی ما با نظام  های دیگر دنیا در همین است.
(۱۴/۳/۱۳۸۵، مطبوعات)
    
    
استادشهیدمطهری
    
• حقیقت این است که حکومت به مفهوم دموکراسی با حکومت به مفهوم اسلامی متفاوت است. حکومت اسلامی واقعاً ولایت و سرپرستی است و در این ولایت رأی و اراده مردم دخالت ندارد، نه از قبیل تفویض حق حکومت از طرف مردم است و نه از قبیل توکیل است، بلکه سلطه  ای است الهی و واقعاً ولایت و سرپرستی و قیومیت است و موضوع یک سلسله احکام شرعیه نیز هست…
(یادداشت  های  استاد،  ج  ۵، ص  ۲۹۲)
    
• مطابق اعتقاد شیعه و شخص امیر-المؤنین(ع) زمامداری و امامت در اسلام انتصابی و بر طبق نص است … .
(مجموعه  آثار،  ج  ۱۶، ص  ۳۳۰، جاذبه و-دافعه  علی)
    
• شیعه همان  گونه که نبوت یعنی راهنمایی دینی را از جانب خدا می  داند، رهبری دینی را نیز من  جانب  الله می-داند.   پیامبر بزرگ هم راهنما بودند و هم رهبر. ختم نبوت ختم راهنمایی الهی با ارایه برنامه و راه است، اما ختم رهبری الهی نیست … .
(امامت  و  رهبری، مرتضی  مطهری، ص  ۲۸)
    
• نائب امام معصوم نیز به طور غیر مستقیم از ناحیه خداست و مقام او مقام مقدس و الهی است.
(اسلام  و  مقتضیات زمان،ج  ۱، ص  ۱۷۱)
    
    
آیت الله شهیدبهشتی
    
• اگر جامعه ما بخواهد به راستى اسلامى بماند و اسلام اصیل بر آن حکومت  کند، باید فقیه در جامعه، هم رهبرى فقاهتى کند و هم رهبرى ولایتى؛ یعنى باید نبض حکومت در دست فقیه باشد .
(جاودانه  تاریخ، سیدمحمد  حسینى-بهشتى، سازمان  انتشارات روزنامه-جمهورى  اسلامى، ج ۳ ،  گفتارها، صص  ۴۷-  ۴۶ به نقل از 
www.ahestan.wordpress.com)
    
    
آقای  هاشمی  رفسنجانی
    
•  این امتیاز شیعه است، ولایت را یک چیز آسمانی می  بینیم. حکومت ولایت، صلاحیت شرعی می خواهد… .
(پیام شاهدان)
    
این انقلاب قابل مقایسه با هیچ یک از انقلابات بشری نیست؛ بلکه آن را باید حلقه  ای از حلقه  های انقلاب  های آسمانی دانست. ولایت  فقیه برمی  گردد به این  که سر نخ حکومت از خداست… یک نظریه در دنیای اسلام این  است که حکومت بالاصاله مال خداست و خداوند این حکومت را برای افراد معینی داده، آن افراد اسمشان آن موقع برده  شده. دوازده نفر بودند و بعد از آن  ها هم شرایط خاص لازم دارد و کسی که نیابت می  کند از طرف آن-ها که همان فقها هستند که ما اسمش را می  گذاریم ولایت  فقیه. یک نظر هم این-است که نه! حکومت انتخابی است و مردم هر کس را، هر فاسق و فاجر را می  توانند بر خودشان مسلط کنند.
( پیام  شاهدان، ۱۳/۴/۶۰)
    
    
آیت  الله  جوادی  آملی
    
• بیعت در فقه شیعه فقط کاشفیت دارد… بیعت در فرهنگ تشیع و فقه شیعه اثنا عشریه علامت حق است، نه علت آن. حق حاکمیت در نظام اسلامی از آن خدای سبحان است… آراء مردم نسبت به پذیرش حاکمیت قانون  الهی علامت ثبوت حق بوده، نه علت آن … هرگز زمامدار اسلامی از طرف مردم یا خبرگان منصوب یا معزول نمی  گردد. مجلس خبرگان فقط خبره تشخیص انتصاب فقیه جامع یا انعزال از اوست، نه سبب نصب یا موجب عزل. نمی  توان چنین پنداشت که آراء مردم در اصل پذیرش دین و حقانیت قرآن و حاکمیت پیامبر و زمامداران امامان معصوم علامت  است، نه علت؛ ولی نسبت به رهبری فقیه جامع الشرایط، علت  است، نه علامت. روح این سخن که آراء مردم موجدِ حق حاکمیت فقیه جامع الشرایط است، این خواهد بود که فقیه آگاه به همه قوانین حکومت، نماینده مردم است، نه نایب امام عصر (عج)، زیرا نیابت خود را از مردم دریافت کرده و وکالت خویش را از موکلان خود دارد، نه آن  که نیابت خود را از طرف ولی عصر (عج) احراز کرده باشد… هرگز نباید بین تاثیر خارجی حضور مردم و بین تأثیر آن در ایجاد حق حاکمیت و علیت نسبت به اصل ولایت خلط نمود، و به بهانه تکریم آراء عمومی، حق حاکیمت را مجعول خلق [مردم] دانست و جنبه ربوبی آن را رها کرد… عهده داری ولایت و   رهبری جامعه به عهده شخصی است که از ناحیه خداوند بر این مقام منصوب  شده، باشد… شکی نیست که تعیین و انتصاب ولی فقیه در عصر غیبت، جهت رهبری و زعامت جامعه از سوی خداوند سبحان، ضروری و حتمی است… زمامداری در محور ولایت است، نه وکالت و نیابت تا آن  که به تعین مردم تأمین شود. در اسلام شخص حاکمیت ندارد، بلکه فقه و عدالت است که حکومت می  کند. از این رو ولی فقیه حق ندارد، به تبعیت از آراء مردم عمل نماید. در قانون اساسی برای این که توهم وکالت و یا نیابت ولی فقیه از مردم نرود، از رأی و انتخاب مردم سخن به میان نیامده است بلکه از پذیرش آنان که همان تولّی است، نه توکیل، سخن  گفته  است و خود خبرگان نیز در این قانون که به دلیل قدرت تمیز و تشخیص واسطه و وسیله شناخت «ولیّ» هستند، تنها انتصاب و یا انعزال ولی فقیه را تشخیص می  دهند و هرگز عهده  دار عزل و نصب ولی فقیه نمی  باشند.
(ولایت فقیه، انتشارات  اسراء، صفحات ۱۹، ۱۸۲و…)
    
    
آیت  الله  مصباح  یزدی
    
• حق حکمیت و حکومت و امر  و  نهی  کردن اصالتاً از آن خدای متعال است. براساس نظر اسلام هیچ انسانی صرف نظر از اختیاری که خدا به او بدهد، حق حکومت و هیچ  گونه تصرفی در انسان  های دیگر که ملک خدا هستند، ندارد… با پذیرفتن این اصل است که فلسفه سیاسی اسلام از سایر مکاتب موجود در این زمینه جدا  می-شود و نظریه ولایت فقیه با سایر نظریات حکومت و سیاست تفاوت اساسی پیدا  می-کند… ما هیچ  گاه نمی  توانیم نظریه حکومت  اسلامی و ولایت  فقیه را بر دموکراسی تطبیق  کنیم.
(نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه  استاد ،به کوشش: محمدمهدی نادری قمی انتشارات مؤسسه آموزشی امام، ص ۱۸)
    
    
آقای  خاتمی
    
• حاکم را رأی مردم تعیین نمی  کند، حاکم را خدا معین  می  کند. برخلاف حکومت  های عرفی حالا از هر نوعش باشند… در اسلام رأی مردم، انسانی را حاکم نمی  گرداند. حکومت ملاک  های واقعی دارد که خدا بیان کرده… در زمان غیبت ملاک  ها حاکمند. خدا و پیغمبر خدا و اولیاء معصوم خدا، ملاک  ها را مشخص کرده  اند که عبارت است از دانایی، تدبیر و تقوی. در رأس دانایی  ها، دانایی به دین خدا است… در نظام  اسلامی همین ملاک  ها باید بر مردم حاکم باشد. این امور، اموری نیست که به رأی مردم ایجاد بشود.
(۴اسفند ۱۳۶۳در جمع مردم،روزنامه کیهان، ۷/۴/۸۴، ص ۴)
    
    
آقای  منتظری
    
• وی ابتدا به بیان انواع حکومتهای مطلقه  شاهنشاهی،مشروطه-سلطنتی،اشرافی،انتخاب-نخبگان،حکومت  حزبی پرداخته و سرانجام حکومت  اسلامی به عنوان حکومت  قوانین  الهی را شرح  می  دهد.در ادامه دوران پیامبر و پس  از ایشان و دوران غیبت بیان شده که در عصر غیبت بایدفقیه عاقل،عادل،آگاه به امور سیاست،قادر،معتقد،عالم و اعلم که بر عهده ولی  فقیه است.او چنین نتیجه میگیرد:
بنابراین ولایت  فقیه جامع  الشرایط چیزی است که هرکسی به اسلام و جامعیت و شمول آن معتقد  باشد بر حسب عقل و فطرت خود آن را آرزو نموده و برای تحقق آن تلاش خواهد  نمود… و این کلامی است قابل عرضه بر هر انسان عاقل و منصف از هر دین و مذهب و ملتی باشد.
(ولایت فقیه،حسینعلی  منتظری ،ج۱ص۹۳ )
    
• وی حتی انتقاد و مخالفت سایر فقها را با ولی فقیه ناشی از هوای نفس، حسادت، تکبر و خود بزرگ-‌بینی و این مزاحمت‌ها{یامخالفتها} را هم حرام دانسته بودند.
(همان، ج ۲ باب ۵ فصل ۲ ص ۴۱۶)
    
• ما آن قانون اساسی را که در آن ولایت فقیه و مساله این  که تمام قوانین بر اساس کتاب و سنت نباشد، اصلا تصویب نخواهیم کرد بلکه ما یک قانون اساسی را تصویب خواهیم کرد که اصلا ملاک آن مساله ولایت فقیه باشد. اصلا اگر پایه طرح قانون اساسی بر اساس این مسایل نباشد، از نظر ما ساقط و بی اعتبار است. اگر هم بر فرض کسی بگوید چنین قانون اساسی، آخوندی است، بله ما آخوندیم. آخوندی باشد. ما می‌خواهیم صد در صد اسلامی و بر اساس ولایت فقیه باشد.
(مشروح مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی ج ۱ ص ۱۰۷ )
    
• در دیدگاه فقهی آقای منتظری، رئیس جمهور نه تنها هیچ استقلالی از حیث مشروعیت و دایره اختیارات نسبت به رهبری ندارد، بلکه تنها عامل و کارگزار ولی فقیه است.
(دراسات فی ولایت فقیه ج۲ فصل ۳ ص ۵۱ )
    
•آن  چه برای ما تاکنون بر اساس تجربه ثابت  شده  این است که هر زمان سخنی از مسایل اساسی جامعه که موجب بیداری و رشد مسلمانان بوده، مطرح  می  شده و یا کتاب و نوشته  ای از این قبیل انتشار می یافته،به دنبال آن نوکران استعمار و ایادی نادان و ساده و یا جیره  خوار و پلید آنان سعی در شایعه  پراکنی و مسموم کردن جو در کشورهای اسلامی و محافل دینی و علمی نموده… تا جامعه را علیه نوشته و نویسنده برانگیزاند.
۱۵جمادی  الأول۱۴۰۸ق    (پایان کتاب)
    
    
• آقای  صانعی
    
• ولایت  فقیه سایه  ای از ولایت ولی  عصر (عجل  الله  تعالی  فرجه) است و به یک معنی خود ولایت ولی  عصر (عجل  الله  تعالی  فرجه) می  باشد. من نمی  دانم که چگونه باید تعبیرکرد، امّا این همان ولی  عصر (عجل-الله  تعالی  فرجه) در قالب ولایت  فقیه جلوه می  کند و در قالب ولایت  فقیه متبلور و روشن می  شود… اساس قانون اساسی ولایت  فقیه است… تمام ارزش این قانون اساسی به آن است که ولی  عصر  (عجل  الله-تعالی  فرجه) یعنی نماینده او، آن را پذیرفته  است و چون نماینده (عجل  الله-تعالی  فرجه)  آن را پذیرفته، ما نیز آن را می  پذیریم.
(ولایت فقیه، ۱۳۶۶، ص۱۵۱و۲۴۶ و۲۴۷)
    
• این  که عده  ای بگویند تنها امام زمان قادر به تشکیل حکومت  اسلامی است،ولایت  فقیه را نفی  نمی  کنند.اینان اگر مسلمانان ناآگاه هستند باید آگاهشان کرد و اگر آگاه هستند و باز بر این معنا پافشاری  می  کنند،ازآن  ها باید فاصله  گرفت زیرا افکارشان یک فکر خطرناک و ریشه  کردن اساس اسلام است
(ولایت  فقیه،یوسف-صانعی،امیرکبیر۱۳۶۴، ص۱۰۳ونیز نشر الهادی و بنیاد قرآن)
    
    
آقای  هاشمی  رفسنجانی
    
• ما از همان روز اول، به پدیده قدرت نگاه زمینی و واقع  بینانه داشتیم. کسانی که آمدند و نگاه صرفاً متافیزیکی به قدرت را دامن  زدند و آن را مرتب مطرح  می  کنند، قبول نداریم.از همان ابتدا امام  خمینی[ره] هم همین را می  گفت.حرف  های ایشان را ببینید که مشروعیت را به مردم می  دهد …
(روزنامه  اعتماد، سیاست نامه،۲۷/۸/۸۱،  ص۸)
    
• ولی  فقیه را خدا تعیین  نکرده. اسلام غیر از زمان پیامبر  (ص) و دوازده امام  معصوم(ع)، نوع حکومت را تعیین  نکرده  است. راه تعیین حکومت، عُرفی است. بعضی افراد می-گفتند که ولی فقیه را خدا تعیین  کرده و اکنون هم بعضی  ها این اعتقاد را دارند… .
(روزنامه اعتماد،  ۱۲/۱۱/۸۳،  ص  ۱)
    
• بارها از ایشان [امام [شنیدم که نباید برای ولی  فقیه شخصیتی متافیزیکی متصور شد. هر مقامی فقط با رأی این مردم است که مستقر می  شود. من تعابیری که مورد غیر از امام معصوم از مقامات را به جانشینی پیامبر یاد  می  کنند، قبول ندارم.... همه نهادها منبعث از آرای مردم هستند... .
(سالنامه شرق،  ۱۳۸۳)
    
•مردم  سالاری و سپردن سرنوشت سیاسی انسان  ها به دست خودشان، نمونه  ای از حرکت   عظیم خاتمیت در اسلام است.
(روزنامه  جوان،  ۱۲/۶/۸۴، ص  ۲)
    
    
آقای  منتظری
    
• ولی  فقیه اگر واجد شرایط باشد باید نظارت  بکند.البته اختیاراتی دارد که در قانون  اساسی ذکرشده  است.
• این را هم به شما بگویم این که می-گویندخط قرمز خدا و پیغمبرو معصوم است غیر از این  ها خط قرمزنیست.
• آقایان تا چیزی می شود به ما میگویند ضدولایت  فقیه، خدا پدرت را بیامرزد اصلا ولایت  فقیه را ما گفتیم، ما علم کردیم، ما کتاب درباره اش نوشتیم حالا ما شدیم ضدولایت  فقیه، خجالت بکشید این چه کارهایی است؟ یک عده بچه که اصلا » ما بودیم و این کارها را می کردیم اصلا» نطفه  شان منعقد نشده بود، حالا راه می افتند میگویند ضدولایت فقیه.
• مقام رهبری بایستی همان رهبری اش را میکرد نه این یک تشکیلات درست کند و در وزارتخانه و در همه جا دخالت  بکند.
(سخنرانی ۱۳رجب،۲۳/۸/۷۶ در جمع مردم نجف  آباد-به نقل از  ماهنامه ارزش-ها،ویژه  نامه آقای منتظری،بهمن۷۶)
    
• ولایت فقیه، مثل ولایت امیرالمؤمنین، نظارت است!
(سخنرانی ۱۳ رجب۱۳۷۶ قم)
    
    
آقای صانعی
    
• فقیه در »مالانص فیه» هیچ ولایتی ندارد. در این موارد، مدار بر مصلحت جامعه است، به تشخیص خود جامعه و فقیه نمی‌تواند نظر خود را تحمیل کند و الا سر از استبداد در می‌آورد.
(روزنامه همشهری،۱۳/۳/۷۸)
    
• به طور کلی مشروعیت اعمال حکومت و حکومت قانونی در زمان غیبت منوط به رأی مردم است.
(روزنامه شرق،۸/۱۱/۸۴)
    
• در تشخیص مصالح عامه و تصمیم‌گیری در مورد آن ، پیامبراسلام هم مأمور به  تبعیت از آرای اکثریت بود وآیات مشورت،مثبت این مدعاست.
(روزنامه صبح امروز،۱۹/۹/۷۸ ص۳)
    
• نظرمجلس در فرض تزاحم،بر نظر بقیه افراد و آرا در حکومت مقدم است، چون شورا یک اصل قرآنی است و بر بقیه اصول آن که از احادیث گرفته‌ شده، از باب ترجیح فرضیه (فرض) بر سنت، مقدم است.
روزنامه آزاد،۱۷/۱۱۰۸۰
    
    
آقای  خاتمی
    
• از نظر من دموکراسی فقط تحت شرایطی خاص محقق می  شود: اول این که قدرت باید منشأ زمینی داشته  باشد که با خواست مردم همراه  شود، دوم این که این قدرت باید در برابر ملت مسؤول باشد، سوم این که ملت باید قادر باشد در صورتی که بخواهد قدرت را تغییر  دهد. اگردر نظر بگیریم که اسلام می  تواند خود را با این معیارها تطابق دهد، آن  گاه می  توانیم اسلامی سازگار با دموکراسی را متصور-شویم. من شخصاً اسلام را تحت شکل معاصرش این طور درک می  کنم.
(روزنامه  سلام  هم  وطن، ۱۷/۱/۸۴، ص۴)
    
    
آقای کروبی
    
•  تئوری نصب، زیرآب ولایت  فقیه را می  زند، گرچه امام هم در ابتدا نظرشان نصب بود.
(روزنامه  جهان  اسلام، ۲۳/۹/۷۷، ص  ۶)
    
    
آقای حسن روحانی
    
•  عده  ای می  گویند: در ایران رده بالای نظام [ولی فقیه[را خداوند تعین می  کند و ما کاشف هستیم و می  توانیم نظر خداوند متعال را کشف کنیم، خودشان هم نمی-دانند چه می  گویند.
(روزنامه  مردم  سالاری،۲۲/۱۲/۸۴، ص  ۲)
    
    
آقای  مجید  انصاری
    
•  حکومت  اسلامی نه محبوبیتش؛ بلکه مشروعیتش به رأی مردم است.
(روزنامه  مردم  سالاری،  ۱۵/۸/۸۱، ص  ۳)
    
    
آقای عبدالکریم  سروش
    
•  نظریه ولایت  فقیه از همان ابتدای کار برای من بسیار قابل تأمل بود. به قول مولانا الله الله اشتری بر نردبان... .
(نامه، اسفند ۸۲، ش ۲۹، ص ۳۳٫)
    
• ولایت  فقیه یک تئوری اقلیت شیعه است که خیلی نیز جوان است... .
(جامعه  نو، دی  ۸۳، ش  ۲۳ص  ۴)
    
• ما چیزی به نام حکومت دینی نداریم و خود پیامبر هم حاکم دینی نبود. چه رسد به دیگران و جانشینانش. این  چنین  نیست که متدین فقیه پارسا و عالم دین بودن حق ویژه ای برای کسی بیاورد که به حاکمیت دست پیدا کند.
(ماهنامه  خرد،  خرداد  ۸۴، ش  ۳۸ ص  ۶۱)
    
    
آقای محمدرضا خاتمی
    
• یکی از بزرگترین دستاوردهای دوران ۸ ساله [اصلاحات] آن است که حکومت از جایگاه آسمانی و ملکوتی اش به زمین نشست. حتی اگر امام غایب و معصوم در رأس حکومت قرار بگیرد، باید بتوان به او انتقاد  کرد و از عملکردش ایراد  گرفت و در ملاء عام استیضاحش کرد… تکلیف حکومت غیر معصوم [ولایت فقیه] که روشن است، همه زمینی  اند… .
(روزنامه  اقبال،  ۳۱/۱/۸۴، ص  ۳)
    
• برخی مشروعیت خود را از آسمان دانسته و برخی ناشی از رأی مردم. مشروعیت زمان امام، در حال حاضر وجود ندارد و وظیفه ماست که مبانی مشروعیت را واحد کنیم… .
(روزنامه توسعه، ۱۸/۱۲/۸۰، ص ۳)
    
• واژه حکم حکومتی را ما اصلاً قبول نداریم.. و با آن مخالفیم.
(روزنامه اقبال، ۱/۲/۸۴، ص ۳٫)
    
    
آقای  حسین  مرعشی
    
•  اگر ما بتوانیم رابطه ولایت  فقیه و احزاب را تعریف  کنیم موفق به حل مشکل احزاب می  شویم. در این رابطه در دنیا تنها دو شیوه وجود  دارد: یا نفراول کشور مسؤولیت ندارد، تقدس دارد! و در حوزه سیاسی وارد نمی  شود و همه سیاسیون هم به او احترام می  گذارد و یا مسؤولیت دارد و انتخابش نتیجه یک کار سیاسی است. در انگلیس سیستم پارلمانی است و نخست  وزیر از آن بیرون  می  آید و در هر حال چون آن شخص پاسخ  گوست! روی کار آمدنش از طریق مبارزه سیاسی است .
(مطبوعات،  ۲۵/۷/۸۵)
    
    
آقای  عطاءالله  مهاجرانی
    
• حکومت پیامبر[ص] نه بر اساس وحی، که براساس رأی مردم بود، حضرت  علی[ع]  هم هیچ  گاه نگفته که من از طرف خدا منصوب  شده  ام.
(روزنامه  همبستگی،  ۴/۵/۸۲،  ص  ۲  )
    
    
آقای  مصطفی کواکبیان
    
•  مادامی که مردم در  کار  نباشند، مجلس خبرگان هم نیست. مشروعیت رهبر از مشروعیت خبرگان و مشروعیت خبرگان از رأی مردم است.
(روزنامه مردم  سالاری،۲۲/۷/۸۱، ص ۱۲)
    
• به حرف  هاى آن  هایى که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب مى  کنند و مى‏خواهند ولایت  فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنان  چه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت، یا خداست، یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر-مشروع است. وقتى غیر  مشروع شد، طاغوت-است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است… .
(صحیفه  امام،ج۱۰ص۲۲۱)
    
    
ولایت علی بن ابی طالب حصنی، فمن دخل حصنی، اَمن من عذابی    
سلام خدا بر پیروان واقعی علی(ع) که بنا به فرمایشات آن حضرت نیز پیرو 14 معصوم(ع) هستند و بنا به فرمایش امام زمان(عج) نیز هم اکنون تابع ولایت فقیه تا زمان ظهور حضرت حجت(ع) انشاء الله    
    
با تشکر
.......خدا نگهدار.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد