اگر ما در دوران معصومان بودیم
سوالی «صادقانه» که باید از خود بپرسیم!
در ذهن ما که بعد از طی قرون و به کمک کتابها درباره شخصیت ائمه دین و جانشینان معصوم پیامبر علیهم السلام تفکر میکنیم، همواره هالهای از تقدس از ایشان وجود دارد که البته درست و سزاوار این بزرگواران است؛ زیرا عصمت آنها را خدا در قرآن تأیید کرده است و در مقام عمل هم در طول تاریخ اسلام هیچ کس پیدا نشده است که بتواند ادعای جایگاه ایشان را با همه خصوصیاتش بنماید؛ اما آنچه برای شناخت بهتر ائمه دین علیهم السلام بدان نیاز داریم آن است که بتوانیم به ورای این هاله تقدس نیز نظر بیفکنیم و زندگی ذریه پیامبر صلی الله علیه و آله را در دوران خود و با توجه به جوّ زمانهای که در آن میزیستهاند مطالعه کنیم.
اگر ما در دوران معصومان بودیم
برای اینکه بتوانیم تصور بهتری از شخصیت معصومان علیهم السلام و نحوه ارتباط مردم با آنان داشته باشیم، چارهای نداریم که ورای فضیلتها و مقام علم و عصمت و شجاعت و تقوا که برای آنها سراغ داریم، در زندگی آنها به مطالعه بپردازیم یعنی آنها را به عنوان یکی از انسانهایی که در عصر خود زندگی میکردهاند نیز قبول کنیم و زندگی آنها را با این نگاه مطالعه کنیم.
این طرز نگاه که باعث وسعت دید، و شناخت بهتر از مردم میباشد و صد البته راهی برای شناخت بهتر از خودمان نیز هست؛ کمک میکند تا به این سوال پاسخ دهیم که "اگر ما مثلاً در دوران امام صادق علیه السلام بودیم، چه میکردیم؟"
حق معرفتی که اداء نشد
با مراجعه به منابع خدشهناپذیر دینی در مییابیم که بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نبوت ختم شده است ولی کسانی بعد از او وجود دارند که اوصیاء و جانشینان او هستند. از حدیث ثقلین، نتیجه میشود که علم و قدرت و عصمت و صدق پیامبر صلی الله علیه و آله در افراد خاصی از اهل بیت او به ودیعه نهاده شده است و همواره یکی از این ذریه پاک در زمین باقی خواهد بود (هرچند ناشناخته و در غیبت به سر برد).
در زمان حضرت صادق علیه السلام، شخصی به غیر از ایشان نبود که بتواند چنین ادعایی کند. بنابراین مردم در آن دوران، در محضر کسی بودند که عالمترین، قویترین، شجاع ترین، باتقواترین، باسیاستترین، زاهدترین، عارفترین و بخشندهترین فرد زمان خود بود.
هر چه از فضایل امام صادق علیه السلام بگوییم کم گفتهایم؛ اما اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که مردم آن دوران عموماً چنین نگاهی به ایشان نداشتند. به عبارت دیگر، مردم در آن دوران نهایتاً میگفتند که جعفر بن محمد علیهماالسلام مرد عالم و باتقوایی است. اهل عبادت زیاد هم هست. اهل بخشندگی هم هست و مرد بزرگواری است. کمتر کسی بود که با چشم "جانشین پیامبر" و "پسر جسم و جان پیامبر" به ایشان نگاه کند. شاید به نظر برسد که این امر در خصوص غیرشیعیان درست است اما حتی شیعیان آن حضرت نیز در ایمان خود دارای مراتب مختلفی بودند. حکایتی که از خود آن حضرت درباره وضعیت شیعیان زمانشان برای ما نقل شده، حاوی نکات بسیار پند آموزی است:
شخصى از امام صادق علیه السلام سوالی میپرسد ولی از پاسخ آن حضرت قانع نمیشود و به آن حضرت مىگوید: قبلًا همین مسئله از پدر شما امام باقر علیه السلام سۆال شده بود و ایشان طور دیگر جواب دادند، کدامیک درست است؟(پاسخ ایشان یا پاسخ شما؟)
حضرت صادق علیه السلام در جواب فرمودند: آنچه پدرم گفته درست است. بعد اضافه کردند:
انَّ الشّیعَةَ اتَوْا ابى مُسْتَرْشِدینَ فَافْتاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِ وَ اتَوْنى شُکّاکاً فَافْتَیْتُهُمْ بِالتَّقِیَّةِ. (کافی، ج7، ص100)
یعنى: شیعیان، آن وقت که سراغ پدرم مىآمدند با خلوص نیت مىآمدند و قصدشان این بود که ببینند حقیقت چیست و بروند عمل کنند، او هم عین حقیقت را به آنها مىگفت. ولى اینها که مىآیند از من سۆال مىکنند قصدشان هدایت یافتن و عمل نیست، مىخواهند ببینند از من چه مىشنوند و بسا هست که هرچه از من مىشنوند به این طرف و آن طرف بازگو مىکنند و فتنه بپا مىکنند. من ناچارم که با تقیّه به آنها جواب بدهم. (مجموعه آثار استاد مطهرى،ج 24، ص499)
درسی از میان درسهای زیاد این روایت آن است که امام صادق علیه السلام حتی در میان جمع زیادی از شیعیان خود نیز غریب و ناشناخته بود و بسیاری از آنها نتوانستند ایشان را آنگونه که حقش بود بشناسند و اطاعت کنند.
جعفر بن محمد الصادق، آیت الله یا حجت الاسلام؟
عالم ترین عالمان دوران ما حتی اگر مردم به آنها لقب آیت الله العظمی هم داده باشند، خود را در حد شاگرد امام صادق علیه السلام به شمار میآورند و از این لحاظ طرح این سوال، ممکن است توهینآمیز به نظر آید، اما هدف ما آن است که دریچه ذهنمان به دقت در امور زیر باز شود:
1) اساساً معرفی امام صادق علیه السلام به عنوان صرفاً یک عالم دینی، از تحریفهایی است که جوّ زمانه در آن دوران بر ذهن بسیاری از مردم تحمیل کرده بود. اگر ما در آن زمان در خراسان یا بصره یا اهواز یا ری زندگی میکردیم، درباره امام صادق علیه السلام چگونه میاندیشیم؟ اکثر مردم شهر شما نهایتا او را به عنوان یک عالم دینی مانند سایر علماء به حساب میآوردند.
2) تفکر درباره امام صادق علیه السلام فرصت خوبی است برای آنکه نسبت به القاب و عناوینی که برای علما میشنویم حساس شویم. حال اگر بخواهیم برای امام صادق علیه السلام لقبی بگذاریم، حجت الاسلام میگوییم یا آیت الله؟
سه درس تلخ از زندگی مردم هم عصر پیشوای ششم
1- همراهی نکردن مردم با راستکرداران باعث میشود که حرفهایشان ناگفته بماند:
اینکه امام صادق علیه السلام نمیتوانستند اصل حقیقت را برای همه مردم بیان کنند، ناشی از آن بود که مردم خالصانه و به منظور اطاعت به سراغ ایشان نمیآمدند. این مسأله درباره همه عالمان و مصلحان اجتماعی نیز صادق است. کم کاریهای مردم باعث بسته شدن دست و زبان آنان میشود.
2– القاب و عناوین گول زننده هستند:
میزان شهرت و محبوبیت افراد نباید ملاک اصلی قضاوت ما درباره آنها باشد و اساساً به آنچه در جامعه میگذرد، نباید با دید خوشبینی نگاه کرد. درسی که از تاریخ امام صادق علیه السلام میگیریم آن است که کجفهمی های مردم یا سوء نیت حاکمان نیز میتواند در شهرت و محبوبیت افراد دخیل باشد به گونهای که افراد نالایق را بزرگ و افراد بافضیلت را در نظر مردم جامعه کمقدر نشان دهد، در نتیجه تکیه به آراء و افکار مردم و مقبولیت اجتماعی برای تشخیص عالمان دین، میتواند باعث فریب ما شود.
3– جوّ منفی علیه برخی علماء و بزرگان لزوماً به حق نیست:
برای کسانی که از احضارهای مکرر حضرت صادق علیه السلام توسط حکومت و مراقبت شدید ایشان برای حفظ اسرار و حفظ جان شیعیان مطلع میشوند، این درس روشن میشود که انسانهای سطح بالا محدودیتهایی از نوع خود را دارند. حتی در سخنان و لحن کلام خود دقتهایی میکنند که برگرفته از مسئولیتهای والای اجتماعیشان است، با این حال کینه دشمنان و کجفهمی جاهلان همواره وجود دارد. همین امر میتواند باعث سوء تفاهمهای ناآگاهان باشد.
بنابراین باید همیشه شجاعت قبول این حقیقت را داشته باشیم که ممکن است کسی که جوّ اجتماعی علیه او منفی است یا مبغوض حکومت جور زمان خود است، یک شخص بسیار درستکار و سطح بالا باشد.
منبع: تبیان
یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 10:19