.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

یک داستان واقعی از دو نفر که پیش خودشون فکر میکردند که منتظرند

یک داستان واقعی از دو نفر که پیش خودشون فکر میکردند که منتظرند 

  

 

 
این یک داستان واقعی است از دو نفر که پیش خودشان فکر میکردند که منتظرند "علی 110" و "abbas313"
 
قصه از این قرار است که سر یک قضیه ای (گویا سربازی معاف شده) قرار شد "علی 110" به این جناب "abbas313" شام بدهد
با هم قرار گذاشتند میدان ونک که نزدیک محل کار هر دو باشد
شب بود شاید نزدیک ساعت 8 ، همونطور که به سمت میدان تجریش قدم میزدند یکباره "علی 110" چشمش افتاد به یک پسر بچه که در اون سرمای شدید گوشه خیابان فال میفروخت
هر دو فالی از آن پسرک خریدند، "علی 110" رو کرد به عباس313 و گفت: عباس میدانی که من هر وقت این بندگان خدا را میبینم یاد چی می افتم؟
گفت: نه نمیدونم

"علی 110" گفت: یاد اینکه اونی که باید باشه نیست!!!!!! یاد غیبتش
بعد همونطور که بالاتر میرفتیم خیابان ولیعصر رو رسیدیم به نمایندگی فروش محصولات مرسدس بنز
بعد دوباره "علی 110" گفت: عباس میدانی اینها را هم که مبینیم یاد چی می افتم؟
عباس گفت : لابد باز هم یاد آقا می افتی که نیست
"علی 110" گفت : آره
و بعد همانطور که با هم صحبت کردند رفتند و رفتند تارسیدند به جایی که قرار بود علی آقا شام بدهد وارد شدند و غذا را سفارش دادند غذا خوردنشان که تمام شد، شکمها که جلو آمد، لحظه ای "علی 110" به فکر فرو رفت .....
نظری انداخت به عکسی که در تصویر مشاهده میکنید
نظری هم به شکم انباشته از غذایش
نگاهی هم به صورت حساب فاجعه آمیزش
رقم پرداختی برای شام دو مثلاً آدمیزاد شده بود بیش از 24000 تومن
کمی به فکر فرو رفت!
با خود گفت: آخه الاغ تو رو چه به ادعای انتظار امام زمان، با این رقم پرداختی شامی که کوفت کردی میتونستی ده تا از همون بدبختایی که سر راه دیدی رو سیر کنی
آخه تو به چه درد حضرت حجت میخوری؟
این همه وِر وِر میکنی از صبح تا شب، بیا پای عمل و امتحان چه میکنی؟؟؟


ادامه مطلب از زبان "علی 110" در تاپیکی با عنوان "قصه ی دو مدعی انتظار"


میدانم این تاپیک برای من مثل تف سر بالا است
اما چه کنم واقعیت تلخی است که نشان میدهد من و امثال من در اون موقع امتحان چه قدر فاصله داریم
با آن چیزی که مَنِش شیعیان و یاوران حقیقی حضرت حجت است امتحان که شاخ و دُم نداره
همین وقایع و تصمیم گیری ها و عملکرد های زندگی روزمره امتحان ما است و فرق ما با امثال اون بندگان مقرب خداست که خود حضرت به ایشان سر میزدند و هیچ اهل سر صدا هم نبودند، فقط این هست که مثل یک بنده ی خدا بندگی کردند و صادق بودند
مثل این بنده ی خدا:
حکایت اون آقای قفل ساز رو میگم
خلاصش اینه که مردی خیلی دوست داشت امام زمان رو ببینه
به هر دری زد و اینقدر پیله کرد تا بلاخره نمیدونم توی خواب یا بیداری بش گفتن که اگه میخوای آقا رو ببینی برو فلان شهر توی بازار یه آقای قفل سازی هست آقا رو اونجا میبینی
رفت رسید دید پیرمردی هست صاحب مغازه قفل سازی یه آقا هم تشریف دارن یه پیرزن هم اونجا به عنوان مشتری بود
خواست بره جلو و عرض ادب کنه احتمالا بش فهموندن که آروم باش فقط تماشا کن
پیرزن: آقای قفل ساز این قفل را از من میخری
قفل ساز : خانم این قفلت کلید هم داره؟
پیرزن: نه
قفل ساز : اگه کلید داشت ۹ قران قیمتش بود حالا که نداره ۸ قران یک قران هم من منفعت میخوام ۷ قران ازت می خرم اگه راضی هستی پول روبدم
پیرزن: آقا با من شوخی نکن من از اول بازار به هر کی گفتم این قفل رو ۲ قران بخره گفتند گرونه
قفل ساز : نه مادر شوخی نمیکنم قیمتش همینه که گفتم پول رو بدم؟
پیرزن: خدا اجرت بده پول روبده
و بدین ساز معامله انجام شد
بعد احتمالا آقا به این مضمون به اون مرد فرمودند نمیخواد دنبال این ورد و اون ورد واین
کار و اون کار برین که منو ببینین
شما اینجوری باشین من خودم می آیم پیش شما
حالا ما چرا جوری نباشیم که امام زمان س پیش ما ها هم بیان ؟!؟!؟
1 پی نوشتها: *برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی(علیه السلام) به علما و طلاب، ص204-202، به نقل از: سرمایه سخن، ج1. 1 .ملاقات با امام عصر، ص268. 

 البته بهتر میدونم تا خودتون به تاپیک مذکور مراجعه کنید و ادامه بحثها رو اونجا ببینید چون صحبتهایی شده که خیلی بدرد مدعیانِ منتظران ظهور میخورد 

صحبتها و جریاناتی که بر میگردد به جامعه امروزی و طرز رفتار ما و..... 

ناگفته نماند که مناسب دیدم در تاپیک مذکور(!!!) مطلبی رو عنوان کنم که البته در اینجا هم مناسب میبینم قرارش بدم (هرچند احتمالآ در مطلبی جدید منتشرش بکنم)

  .: مطلب فوق خیلی قدیمیه و احتمالاً تاپیکهای مذکور موجود نباشد :.


مطلب ذیل رو مدتها قبل نوشتم، علتش رو نمیدونم چرا اینجا نوشتم، شاید خواستم مطلب جدیدی باشه یا ... نمیدونم، خلاصه مطلب مفیدیه، بخونیدش و نظراتتون رو بدید ...

سلام
در مورد خوف و رجاء جسته و گریخته صحبتهایی شد (البته بدون اسم بردن به نام این کلمات و فقط با اشاره به معنا و مفهومش)
البته اینم بگم که من خودم هم خیلی گرفتار و درگیر این هستم ولی راه نجات از کید شیطانه
واقعآ میگم، حتمآ بخونیدش
یه بنده خدایی میگفت خوف و رجا مثل پیچ گوشتی و انبردست هستند، هرکدوم یه جایی بدرد میخورن و در جای غیرش نباید استفاده بشه (که این کار شیطان و شیاطین ملعونه)  

موقع باز کردن پیچ نیاز به پیچ گوشتی داریم و مواقع لازم هم نیاز به انبردست و همین دو ابزاری که اینقدر بدرد میخورن، اگه در جای خودشون استفاده نشن کار لنگ میمونه 

اول که میخوای بری دنبال گناه میگه "بابا دمت گرم، تو خیلی توپی، بابا عرفان، خدا ارحم الراحمینه، یه شب که هزار شب نمیشه!! خدا خیلی مهربونه، توبه میکنی زود میپذیره و....." ولی امان از وقتی که گناهی کردی ..... همون ملعون میاد دم گوشت میشگه "آخ آخ آخ ..... دیدی چیکار کردی؟! تموم شد دیگه، هرچی خوبی کرده بودی دود شد رفت، امام زمان از دستت ناراحته، امام حسین بیشتر! خدا دیگه بهت نگاه نمیکنه چه برسه به ..... اصلآ خودت دیگه راه برگشت نداری، خجالت بکش، تو دیگه درست بشو نیستی!!! و....."
به حالت اول رجاء و حالت دوم خوف میگن، هر دو حالت خوبه ولی هرکدوم جایی و وقتی داره که این ملعون در جای نامناسب کار نا مناسب رو به ادم توصیه میکنه
راه رهایی از این حالات اینه که قبل از انجام گناه خوف داشته باشیم، هروقت خواستیم بدنبال گناه بریم از قلب متذکر و خشم و نارضایتی خدا و ائمه معصومین(ع) و پذیرفته نشدن توبه و ..... یاد کنیم و اگر هم زمانی خدای ناکرده غلطی کردیم و دل امام زمان را رنجاندیم اولین قدم توبه و نا امید نشدن است و امید به رحمت واسعه خدا و خجالت نکشیدن از خدا و ائمه معصومین(ع) که به این رجاء یا امید به بازگشت گفته میشه 

  

 

وقتی به نوشته ها نگاه کردم متوجه شدم عده ای جریان در این مسئله هستند، گفتم تذکری بدم؛ باشد که مورد استفاده قرار گیرد و برای هدایت بنده و خلاصی از دام گناهان دعا کنید
البته اسم دعا رو بردم و باید گفت دعا سلاح امام معرفی شده و ما که مثلآ عنوان شیعه رو یدک میکشیم!!! باید حداقل شبیه به ائمه معصومین(ع) رفتار کنیم (شیعه یعنی پیرو) و دعا کنیم ولی چه دعایی
دعا در حق دیگران زودتر مستجاب میشود
کسیکه فق در حق خودش دعا میکند (نمیگم بخیله) اگر هم قبول و مستجاب شود در حق خودش است ولی کسیکه در حق دیگری دعا میکند دراصل همان دعا و حتی بهتر را در مورد خودش انجام داده، آنهم دعایی که احتمال قبولیش بیشتر است
و دعای مردگان (در عالم برزخ) برای زنده ها، دعای مستجاب است، پس در حق دوستان و آشنایان و حتی افرادیکه به سلامی و کمتر از سلامی به ما نیکی و محبت کردند و مخصوصآ گذشتگان و اموات خودمان یا افرادیکه قبلا توضیح داده شد اگر دعا کنیم ..... چه میشود .....
دوستان، در حق همدیگر دعای خیر کنید، در حق امواتتان، در حق هرکسیکه فکر میکنید
اخلاق مالک اشترها (و سلمان و ابوذرها) را سرلوحه خود قرار دهید تا حداقل سرباز خوبی برای امام زمانتان باشید
مثل مالک اشتر، (در مورد فردی که به او توهین کرد) خشم خود را فرو بنشانید، از او بگذرید و بخاطر هدایتش به راه درست، به نماز بایستید و از خدا هدایت او را بخواهید و البته با این چیزها مغرور نشوید که غرور یکی از عیوب است که بواسطه غرور از عرش بر فرش کوبیده میشوید و یکی از همان راههایی است که باعث میشود جای خوف و رجا را اشتباه بگیرید و .....
البته این خرفها را بیشتر برای خودم گفتم ولی احساس کردم بدرد اینجا هم میخورد
دوستان، از دعای خیرتون ما رو فراموش نکنید (و در حقیقت خودتون رو فراموش نکنید)
موفق باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد