یکی از تحریفات عاشورا - علم و کتل و بیرق از ابتدا تا امروز
دیگه کمتر جایی پیدا میشه که اون شور و حال قدیم رو داشته باشه.
قطعا انواع تحریفات رو میدونید و نیازی به توضیح نیست؛ فقط تیتروار بیان میکنم، سبک جدید نوحه خوانیها، ریتمهای جدید مداحی، مقتل خوانیهای غیر واقعی و...
نکته ای که من دنبالشم و نظرم رو جلب کرده استفاده از علم و کتل در مراسم عاشورا است. میخوام بدونم اصلا ریشه تاریخی اون چیه؟ چه دلیلی باعث شده چنین ابزاری رو بردوش بذاریم؟ نمیدونم شاید تعصب بیجا دارم اما خیلی شبیه به صلیب می مونه.
علم و کتل و بیرق از ابتدا تا امروز (به نقل از ایرنا)
پیشینه این مراسم و مناسک به دورترین ایام دوران اساطیری و تاریخی میهنمان بازمیگردد. نمونه برجسته و معتبر آن آیین سوگواری سالانه...
صورتهای تمثیلی و رمزی و رفتارهای مذهبی و کاربرد اشیای نمادین در مناسک و مراسم مذهبی دارای معانی ویژه ای است که درک آنها با معیارهای بیرون از حوزه تفکرات دینی بیگانه با عقاید مردم تا حدودی دشوار مینماید. بنابراین، فلسفه پیدایی چنین صورتهای مثالی و شبیهها و تابوت وارهها در رفتارهای آیینی ـ عبادی مردم هر جامعه را باید در فرهنگ دینی همان جامعه و درنظام اعتقادی مردم آن در گذشتههای دور و در تاریخ اسطوره ای و فرهنگهای درآمیخته آن مردم جست وجو کرد.
از طرفی دیگر مراسم و مناسک دهه اول محرم بویژه عاشورا و تاسوعا علاوه بر اینکه جنبه مذهبی برای مردم این سرزمین دارد، ریشه در باورهای اسطوره ای و آرمانی آنها دارد و حتی بسیاری از افرادی که چندان پایبند به آداب و سنن مذهبی نیستند، برای این ایام و مراسم آن ارزش فراوانی قائلند و بدان پایبندند. سؤال اصلی این است که این رسوم از کجا و کی درمیان شیعیان جهان و البته ایران رواج و رونق یافته؟ این علم و بیرق و علامتها نماد و نشانه چیست؟ ریشه در کدام باور و حادثه تاریخی مان دارند؟ و چگونه با گذشت ایام دستخوش تغییر و تحولات شده اند و تا به شکل امروزی درآمدهاند؟
برای یافتن باید به سابقه تاریخی و اسطوره ای این رسم و رسوم پرداخت. «علی بلوکباشی» یکی از محققان ساختن شبیه شهیدان و تابوتهای تمثیلی شهیدان و آیین حمل آنها را در دستههای عزا در فرهنگ ایران بسیار دور و دراز میداند و معتقد است پیشینه این مراسم و مناسک به دورترین ایام دوران اساطیری و تاریخی میهنمان بازمیگردد. نمونه برجسته و معتبر آن آیین سوگواری سالانه مرگ سیاوش و حمل و گرداندن تابوت است. بنابر روایتهای تاریخی، مردم فرارود (ماوراءالنهر) تا نخستین سدههای اسلامی، هر ساله در مراسم یادمان سال مرگ سیاوش، قهرمان اسطورهای ایران که خون پاکش به ناحق بر زمین ریخت، شبیه او را میساختند و در عماری و محملی میگذاشتند و بر سرزنان و سینه کوبان و نوحه خوانان در شهر میگرداندند.
رسم «تابوت گردانی» درمیان شیعیان احتمالاً همزمان با تشکیل نخستین تجمعهای شیعی در مجالس سوگ شهیدان دین و راه افتادن دستههای زائر مرقد امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) رواج یافت. مطابق مدارکی که به دست آمده «شعاری» یا ساز و برگی مخصوص در میان شیعیان، از اوایل سده پنجم هجری، وجود داشته است که از آن در مراسم سوگواری خود استفاده میکردند. «ابن جوزی» در «المنتظم» در شرح وقایع سال 425ق مینویسد: شیعیان محله کرخ بغداد، به هنگام رفتن به زیارت مزار امیرمؤمنان و سیدالشهدا و دستگاههای آرایه بندی و طلاکاری شدهای به نام «منجنیق» با خود حمل میکردند. منجنیق نخستین و قدیم ترین تابوت واره مذهبی شیعیان مظهری از تابوت یا صندوق گور (ضریح) حضرت علی (علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) بوده است.. شباهت تقریبی میان منجنیق شیعیان کرخ و نخل امروزی را یک باستان شناس و سیاحتگر فرانسوی، با وضعی از نخل نیشابوریان در چند صد سال بعد تأیید میکند. وی که در نخستین دهه قرن بیستم از ایران دیدن میکرد، با مشاهده نخل اهل نیشابور که در میدان عمومی شهر نیشابور قرار داشت، آن را یک نوع منجنیق وصف میکند و مینویسد: «منجنیق شعار مقدسی است که در روز عاشورا آن را با پارچههای ابریشمی زینت داده و با تشریفات زیادی در محلات میگردانند.» «این منجنیق نقاشی شده و از نوارهای نازکی پوشیده شده بود و در میان آن وسایل روشنایی از قبیل لاله و غیره دیده میشد.
نخستین گزارشهای جسته، گریخته از سیاحتگران خارجی مربوط به عصر صفوی است. «پیترو ولاواله» جهانگرد ایتالیایی که دوبار شاهد حرکت دستههای عزا در دوره شاه عباس اول در اصفهان بوده در شرح مراسم عزاداری در سوگ شهادت حضرت علی (علیه السلام) در 21 رمضان 1026 به حمل تابوت اشاره کرده و مینویسد: «دستههای عزاداری در پی شماری بیرق و علم، تابوتهایی پوشیده به مخمل سیاه را بر دوش میکشیدند و روی تابوتها مجموعه ای از سلاحهای مختلف تعرضی و تدافعی و پرهای رنگین قرارداده بودند و دورتادور آنها عده زیادی راه میرفتند و نوحه میخواندند و عده دیگر بوق و کرنا و سنج میزدند و فریادهای عجیب برمیآوردند و جست وخیز میکردند.» همین نویسنده در وصف مراسم عزاداری عاشورا سال 1027 ق ـ یک سال بعد ـ مینویسد: دورا دور آنها را با مخمل سیاه پوشانده بودند و روی هر تابوت یک عمامه سبز و یک شمشیر گذاشته و سلاحهایی از اطراف آن آویخته بودند. این اشیا را روی طبقهایی چند بر سر عده ای گذاشته بودند و به آهنگ سنج و نای جست وخیز میکردند و دور خود چرخ میزدند.
از دیگر جهانگردانی که اتفاقاً در روز عاشورای 1078 ق در میدان نقش جهان اصفهان حضور داشته تاورنیه است که مینویسد: «دوازده دسته از دوازده محله اصفهان با علم وکتل و عماری و ساز وبرگهای مخصوص عزاداری به میدان نقش جهان آمدند. هر دسته یک عماری داشت که هشت تا ده نفر آن را حمل میکردند. چوب عماری به انواع گل و بوته نقاشی شده در هر عماری تابوتی گذارده، روی آن رابا پارچه زری پوشانده بودند… در جلوی هر دسته یک یدک (کتل: اسب جنیب) را میکشیدند، کتلها را با زین و یراق آراسته و به آنها تیر و کمان و شمشیر و خنجر آویخته بودند. در یک صد گامی جایگاه شاه یدک کشان اسبها را به تاخت وامیداشتند و دسته با عماری دنبال آنها میدویدند.» درواقع این اسبها مظهر همان اسبانی بودند که شهیدان بر آنها سوار شده بودند و به جنگ میرفتند. اسناد و مدارکی که از دوران زندیه و قاجاریه در دست است به دلیل نزدیکی آنها به سدههای معاصر متقن تر و پرشمارند. در این دوره سیاحان بی شماری به ایران سفر کرده و از شهرهای آن دیدن کردهاند. ویلیام فرانکلین خاورشناس و افسر ارتش انگلیس، که در اواخر دوره زندیه از کلکته به ایران آمده بود، از آیین سوگواری مردم درماه محرم در شیراز گزارشی چنین میدهد «در روز عاشورا تابوتهای شهدا را که با خون آغشته بود، میآوردند. روی تابوتها، شمشیرها و عمامههای شهیدان را که باپرهای «حواصیل» تزیین شده بود، گذاشته بودند. که پس از اتمام مراسم، این تابوتها را با تشریفاتی خاص به خاک میسپردند».
از سیاحان دوره قاجار، هاینریش بروگش آلمانی است که در زمان ناصرالدین شاه از مراسم عزاداری که «درمیان باغ کاخ ونزدیک اتاقی که شاه برای تماشای تعزیه درآن مینشست» مینویسد: «مهمانان درون چادر بزرگی نشسته بودند و مراسم را تماشا میکردند. درآغاز مردان قوی هیکلی علامات و علمهایی را به میدان میآوردند». بعدازاین هشت نفر وارد میدان شدند که یک چارچوبی را بر دوش حمل میکردند و روی این چارچوب چیزی شبیه قبر درست کرده بودند و به ما توضیح که سمبل قبر پیغمبر اکرم اسلام است. روی قبر چندین طاق شال کشمیر کشیده بودند و چند شمع کافوری نیز روی آن دریک شمعدانی میسوخت. در دوطرف این قبر نیز دو نفر دیگر با علم و کتل حرکت میکردند»

در دوره کنونی نیز همانطور که همگان از کودکی دیده ایم و شنیده ایم در نخستین دهه محرم و دهه پایانی صفر، بویژه در روز اربعین حسینی، دستههای عزادار سینه زن، زنجیرزن راه میافتند و بنابر سنت فرهنگی شهر و دیار خود نشانهای مذهبی و صندوقها و ضریحهایی تابوت واره با خود حمل میکنند. به عنوان مثال روستای «فرخی» در منطقه کویری خور و بیابانک (واقع در کویر مرکزی) از توابع نایین اصفهان از جمله مناطقی است که یکی از مهمترین مراسم عزاداری آنان رسم نخل گردانی یا تابوت گردانی است.
دراین روستا بعد از پایان روضه خوانی، مردم عزادار در حسینیه بزرگ گردهم میآیند و گروهی دیگر پشت سر آنها به یاد امام حسین«ع»، سه نخل (به عنوان تابوت امام حسین«ع»، حضرت علی اکبر«ع» و حضرت علی اصغر«ع») را بر دوش خود حمل میکنند. در جلو نخلها چند نفر از بزرگان و علما و مردم حرکت میکنند و محتشم خوانی میکنند ( 12 بند معروف محتشم کاشانی ) در قدیم رسم بوده همراهان نخلها پابرهنه این مراسم رابرگزار میکردند تا یادی از بازماندگان اسیر شده حضرت اباعبدالله الحسین کرده باشند این را نیز بگوییم که در قدیم، علامت کشان وتابوت کشان ونخل گردانان دستهها، پهلوانان و گردان محله بودند که سنگینی حمل علامتهای بزرگ چندین تیغه و تابوتهای تمثیلی بانیروی عشق و شور به سالار شهیدان میتوانستند تحمل کنند.
لینکهای مرتبط: علت انحرافات در ذکر مصیبت و تعزیه خوانی از نگاه شهید مطهری
جمعه 17 آبان 1392 ساعت 09:25
سلام خوبی . وبلاگ خیلی خوبی داری ... ازت دعوت میکنم که توی این صفحه http://as-seen-tv.ir/reportage.rhtml به شماره 73 امتیاز بدی تا هم در قرعه کشی برنده بشی و هم من توی مسابقه اول بشم
سلام


با عرض پوزش، به علل گوناگون مدت زیادی از وبلاگ دور بودم و نتوانستم به نظرات پاسخ مناسب بدهم.
با عرض پوزش مجدد، شاید تاریخ رسیدگی به خیلی از نظراتتان گذشته باشد و نوشدارویی دیرهنگام باشد، با این وجود برآن شدم تا در حد امکان پاسخ مناسب را به نظرات بدهم
اومدم ولی فکر میکنم دیر اومدم!!
موفق باشید
در پناه حق
خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم.
تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم.
تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان
به آسمان صعود کنم.
تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر
جباران اعلام نمایم.
تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی
و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی.
خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی،
تو ناپایداری روزگار را نشان دادی.
لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی.
شهیدچمران
سلام دوست خوبم
بروزم
خوشحال میشم سربزنید
التماس دعا...[گل][گل]
سلام


با عرض پوزش، به علل گوناگون مدت زیادی از وبلاگ دور بودم و نتوانستم به نظرات پاسخ مناسب بدهم.
با عرض پوزش مجدد، شاید تاریخ رسیدگی به خیلی از نظراتتان گذشته باشد و نوشدارویی دیرهنگام باشد، با این وجود برآن شدم تا در حد امکان پاسخ مناسب را به نظرات بدهم
موفق باشید
در پناه حق
سلام دوست عزیز!!
اگر مایل به تبادل لینک هستید ما رو با مشخصات زیر لینک کنید و اطلاع بدید تا شما را لینک کنیم.
عنوان: رهروان ولایت
آدرس: http://rahrovane.mihanblog.com
منتظر حضور گرم و نظراتتان هستیم.
سلام مجدد
گفتم که، لینک کردم!
سلام دوست عزیز!!
اگر مایل به تبادل لینک هستید ما رو با مشخصات زیر لینک کنید و اطلاع بدید تا شما را لینک کنیم.
عنوان: رهروان ولایت
آدرس: http://rahrovane.mihanblog.com
منتظر حضور گرم و نظراتتان هستیم.
سلام


با عرض پوزش، به علل گوناگون مدت زیادی از وبلاگ دور بودم و نتوانستم به نظرات پاسخ مناسب بدهم.
با عرض پوزش مجدد، شاید تاریخ رسیدگی به خیلی از نظراتتان گذشته باشد و نوشدارویی دیرهنگام باشد، با این وجود برآن شدم تا در حد امکان پاسخ مناسب را به نظرات بدهم
وبلاگ خوبتون رو هم لینک کردم
موفق باشید
در پناه حق
سلام همسنگری بعد مدتها اومدم ... سنگر و واسه قدومتون آب و جاری زدیم قدم رنجه بفرمایید
انقد این روزا بی وجدانی دیدیم که اگه سرهیئت و بازار گرمی هم تحریف ببینم هیچی نمیتونیم بگیم
سلام


با عرض پوزش، به علل گوناگون مدت زیادی از وبلاگ دور بودم و نتوانستم به نظرات پاسخ مناسب بدهم.
با عرض پوزش مجدد، شاید تاریخ رسیدگی به خیلی از نظراتتان گذشته باشد و نوشدارویی دیرهنگام باشد، با این وجود برآن شدم تا در حد امکان پاسخ مناسب را به نظرات بدهم
موفق باشید
در پناه حق