ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
1- همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو می شد، بى آن کهاز نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیت هاى امام (ع) به نتیجه برسد.
جاسوسان خلیفه،همیشه وقتى باز می گشتند تاکید می کردند که در سراى آن بزرگوار(ع)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. این خبر به متوکل آرامش می داد و نسبت به حضرت امام(ع)، قدردانى و احترام خاصى ابراز می داشت.
امام هادى(ع)، هر بار که خانهاش مورد بازدید قرار می گرفت، موفق مىشد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پولها و نوشتههایى به حضرتش فرستاده مىشد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند. هر گاه می خواست کارى را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)، محظورى داشت پنهان دارد، روش رمز به کار مىبرد.
2- هر گاه سراى امام(ع) مورد بازرسى قرار می گرفت، با نهایت آرامش، خود را به بى اعتنائى مىزد و به پاسبانانى که براى تجسس مىآمدند کمک می کرد تا ماموریت خود را انجام دهند. براى آنان چراغ مىافروخت و اطاق هاى خانه را به آنان نشان می داد تا براى ماموران ایجاد شبهه نشود که او فعالیت غیر عادى دارد.
اگر امام(ع) جز این، موضعى اتخاذ مىفرمود، با رفتار خود شک حکمرانان را در مورد فعالیت هاى خویش برمىانگیخت. بارها خانه امام مورد بازرسى قرار می گرفت و آن در اثر سخن چینی هاى« بطحانى» نزد متوکل بود که مىگفت امام داراى پول و اسلحه مىباشد و متوکل بی درنگ به« سعید»حاجب، فرمان می داد به خانه امام(ع) حمله برد و پول و اسلحه ها را بیابد و نزد او ببرد.
یک بار«سعید» به وسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(ع) شد و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمىدانست چگونه وارد اتاق ها شود. امام(ع) با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاى خود باش تا شمعى برایت بیاورم.» سعید گفت: بر جاى ماندم تا شمع آوردند، و در نور شمع پائین رفتم. او را دیدم، عبائى پشمین بر تن و کلاهى از همان جنس بر سر داشت و سجاده او که از حصیر بود در برابرش گسترده بود و روى به قبله داشت.
پس به من گفت:«این اطاق ها.» و من وارد آن اطاقها شدم و بازرسى کردم و چیزى نیافتم.
سعید کوشید از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اما امام(ع) این آیه را تلاوت کرد:
و سیعلمون الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون.( زود است که ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.)
در رویدادى دیگر به متوکل خبر رسید که از شهر قم که یکى از مراکز طرفداران امام(ع) بود، اموالى به حضرت فرستادهاند. متوکل به وزیرخود « فتح بن خاقان» دستور داد که مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او خبردهد.
مجددا سلام دوست عزیز
ممنون از لینک
شما هم لینک شدید
یاعلى...
سلام
خواهش میکنم
ممنون از خودتونه!
باتشکر
.......خدا نگهدار.......