ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
یه مناسبت ولادت امام محمد تقی، جواد الائمة (ع)
جوانان در عرصه تفکر و کسب دانش
جوانان بر اساس طبیعتی که دارند، برای آشنایی با افکار و اندیشههای متفاوت علاقه شدیدی از خود نشان میدهند. آنان دوست دارند اندیشههای نو و متفاوت را بشناسند و از میان آنها آنچه را که به نظر خود بهتر و کارآمدتر تشخیص میدهند انتخاب کنند.
امام علی (ع) فرمودند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شیءٍ قبلته(7)؛ دل نوجوان همانند زمین خالی(آماده و مستعد) است و هر اندیشهای که در آن القاء شود، میپذیرد.»
بذر دانش یکی از مهمترین سرمایههایی است که میتوان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد (ع) در پیامی اهمیت علم و دانش را این گونه بیان میکند: «علیکم بطلب العلم فانّ طلبه فریضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بین الاخوان و دلیلٌ علی المروّة و تحفةٌ فی المجالس و صاحبٌ فی السّقر و انسٌ فی الغربة(8)؛ بر شما باد کسب دانش! چرا که آن برای همه لازم است و سخن از علم و بررسی آن امری مطلوب(و دوست داشتنی) است. برادران (دینی) را به هم پیوند میدهد و نشانه (شخصیت والا و) جوانمردی، تحفه مناسبی برای مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائی است.»
از منظر امام جواد (ع) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روی آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب برای خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعی خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، برای مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایی و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفتهاست.
حضرت جوادالائمه (ع)، علم را دو قسمت کرده و میفرمود: علم و دانش دو نوع است: علمی که در وجود خود انسان ریشه دارد و علمی که از دیگران میشنود و یاد میگیرد. اگر علم اکتسابی با علم فطری هماهنگ نباشد، سودی نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شیرین آن را بچشد، از پیگیری آن آرام نخواهد نشست. زیبایی واقعی در زبان (و گفتار نیک) است و کمال راستین در داشتن عقل.»(9)
امام محمد تقی (ع) علم و دانش را یکی از مهمترین عوامل پیروزی و رسیدن به کمالات معرفی میکرد و به انسانهای کمال خواه و حقیقت طلب توصیه مینمود که در راه رسیدن به آرزوهای مشروع و موقعیتهای عالی دنیوی و اخروی از این نیروی کارآمد بهره لازم را بگیرند. آن گرامی میفرمود: «أربع خصالٍ تعین المرء علی العمل: الصّحة والغنی و العلم و التّوفیقٌ(10)؛ چهار عامل موجب دستیابی انسان به اعمال (صالح و نیک) است: سلامتی، توانگری، دانش و توفیق(خداوندی)».
با توجه به سخنان آموزنده امام جواد (ع) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جوانی بهره گرفته و خود را به این خصلت زیبای انسانی بیارایند و کسب معرفت و علم را سرلوحه برنامههای زندگی خود قرار دهند.
گفتار اندیشمندان
یک جوان شایسته و هدفمند بر اساس اندیشهها و عواطف خود ممکن است به سوی برخی صاحبنظران و اندیشمندان، متمایل شود، به جلسات آنان برود، به سخنرانیهایشان گوش فرا دهد و حرفهایشان را بشنود و بپذیرد.
اما در این میان پیروی از گفتههای آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممکن است انسان را به سوی باطل و راههای انحرافی سوق دهد. بنابراین بر یک جوان مسلمان و متعهد، زیبنده است که تمایلات خود و گفتههای دیگران را بر اساس اندیشههای صحیح و عقلانی بسنجد و راه خود را با معیار حقیقت انتخاب کند. امام جواد (ع) در این زمینه رهنمود راهگشایی برای همگان دارد. آن گرامی میفرماید:
«من اصغی الی ناطق فقد عبده فان کان النّاطق یؤدّی عن الله عزّ و جلّ فقد عبدالله و ان کان النّاطق یؤدّی عن الشّیطان فقد عبد الشیطان(11)؛ هر کس به گفتار گویندهای گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، اگر ناطق از خدای میگوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان بگوید، شنونده نیز به پرستش شیطان پرداخته است.»
در اینجا مناسب است که به حکایتی از یک جوان که در راه کسب علم و دانش تلاش نموده و خود را به مقامات عالیه کمال رسانده اشارهای داشته باشیم. چنین حکایاتی این پیام را به ما میدهند که اگر جوانان درباره کسب علم و دانش تلاش کنند میتوانند سرآمد باشند و بر بزرگترها نیز پیشی گیرند.
دانشمند نوجوان
هنگامی که عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید، مردم از اطراف و اکناف گروه گروه، برای عرض تبریک به مرکز خلافت آمده و به حضورش میرسیدند. روزی جمعی از اهل حجاز به همین منظور بر او وارد شدند. خلیفه بعد از دیدار ابتدایی متوجه شد که پسر بچهای آماده است تا از میان آن جمع سخن بگوید.
خطاب به او گفت: بچه! برو کنار تا یکی بزرگتر از تو صحبت کند پسر نوجوان فوراً گفت: ای خلیفه! اگر بزرگسالی میزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفتهاید؟ با این که بزرگتر از شما هم افرادی اینجا هستند؟!
عمر بن عبدالعزیز از تیزهوشی و حاضر جوابی او متعجب شده و گفت: راست میگویی و حق با توست. اکنون حرف دلت را بزن! آن نوجوان هوشمند گفت: ای امیر! از راه دور آمدهایم تا به شما تبریک بگوییم و منظورمان از این عمل، شکر الهی است که مثل شما خلیفه خوبی را به مردم عطا کرده است، وگرنه مجبور نبودیم به این سفر بیاییم، زیرا نه از تو میترسیم و نه طمعی داریم. اما این که از تو نمیترسیم برای این است که تو اهل ظلم و ستم بر مردم نیستی و علت این که طمع نداریم این است که ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستیم.
وقتی سخن آن نوجوان تمام شد، خلیفه از او درخواست کرد که وی را موعظه کند.
او نیز گفت: ای خلیفه! دو چیز زمامداران را مغرور میکند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسی اشخاص از آنها. خیلی مواظب باش که از آنان نباشی، زیرا که اگر از آن عده شدی، لغزش پیدا میکنی و در زمره گروهی قرار میگیری که خداوند متعال در حق آنان فرمود: «ولا تکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون(12)؛ از آن افراد نباشید که ادّعای شنیدن میکنند با این که نمیشنوند.»
در پایان خلیفه از سن و سال او پرسید و معلوم شد که بیش از دوازده سال ندارد. آنگاه خلیفه او را تحسین کرده و در مورد وی و عظمت علم و دانش او شعری خواند که:
تَعَلّم فَلَیسَ المَرءُ یولَدُ عالِماً
وَ لَیسَ أخو عِلمٍ کَمَن هُوَ جاهِلٌ
فَانَّ کَبیرَ القَومٍ لاعِلمَ عِندَه
صَغیرٌ اذا التَفَتَ عَلَیهِ المَحافِلُ
«دانش بیاموز، که آدمیزاد دانشمند به دنیا نمیآید و هیچگاه دانا با نادان هم رتبه نیست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، کوچک و خوار دیده میشود.»
پینوشتها:
1- کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، 1381، ج 2، ص 353.
2- ارشاد شیخ مفید، چاپ کنگره، قم، 1413 ق، ص 618.
3- بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفأ، بیروت، 1404 ق، ج 50، ص 85.
4- سیره پیشوایان، مهدی پیشوائی، مؤسسه امام صادق (ع)، قم، 1381 ش، ص 555.
5- روضة الواعظین، محمد فتال نیشابوری، نشر رضی، قم، ج 1، ص 237.
6- بحارالانوار، ج 50، ص 108.
7- وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملی، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، 1409 قمری، ج 21، ص 478.
8- بحارالانوار، ج 7، ص 80.
9- کشف الغمه، ج 3، ص 193.
10- معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکی، کتابخانه مرتضویه، تهران، 1394 ق، ص 41.
11- سوره انفال، آیه 21.
12- المستطرف، محمد بن احمد ابشیهی، ج 1، ص 107.
منبع:
مجله پاسدار اسلام، ش 289، حجةالاسلام عبدالکریم پاک نیا .
«همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهرهى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهى چهرهى موجهى مثل بعضى از صحابهى پیغمبر راه را عوضى میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. (بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم-)»
سلام
ممنون از نظرتون
موفق باشید
باتشکر
.......خدا نگهدار.......
راستی دیگه وبلاگ ما نمیای قبلن میومدی داداش یه چیز هیچ خبری از بچه های گنابادی نشد دراویش
سلام
میبخشید
یه چند مدته شرمنده شما و تمام دوستان در دنیای مجازی شده ایم
گرفتارم شدید!
تازه امتحانات هم شروع شدن
از این خائنهای صوفی هم هنوز خبرخاصی نیست ولی همونطور که هیچوقت بیکار نبودند، مطمئنا الآن هم بیکار نیستند
هرچند اگر کاندید هم شوند رای نمیآورند ولی اگر این کار بشود، اینرا بر سر نیزه کرده و با قدرت بیشتری در مملکت شیعه جولان میدهند
به امید ظهور منجی حق
باتشکر
.......خدا نگهدار.......