.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

ابتدائیات کار فرهنگی - ابتدائیات سوم: چیستیِ کار فرهنگی

ابتدائیات کار فرهنگی

ابتدائیات سوم: چیستیِ کار فرهنگی

(حتماٌ تا انتها بخوانید...)


قبل‌التحریر:
این نوشته به درازا کشید، اما چاره‌ای نبود و تازه این، مختصرِ آنی است که می‌بایست گفت.


یکی از مسائلی که بسیاری از مذهبی‌ها دچارش هستند مسئله‌ی کار فرهنگی و دغدغه‌ی آن را داشتن است. اما آن‌چه که غالباً از آن غفلت می‌شود این است که ابتدا نمی‌نشینیم و با خود بگوییم کار فرهنگی چیست؟ و هدف از کار فرهنگی چیست؟


متأسفانه آن‌چه که مشاهده می‌شود به اسم کار فرهنگی در بطن آن یک کار ضد فرهنگی است و اگر ما بنشینیم و هدف از کار فرهنگی را بررسی کنیم می‌بینیم که این فعالیت‌های مرسوم نقض غرض است!
یعنی ما قرار بود به کعبه برسیم ولی راهی که می‌رویم به ترکستان است!
آن‌چه که مرسوم است و اتفاق می‌افتد چیست؟
 

 
مثلاً یک جوان شیعه‌ی مذهبی که محصل هم هست به این نتیجه رسیده است که واقعاً برای این که در مسیر هدایت باشد باید یک سری اعمال را انجام دهد. مثلاً عبادات فردی داشته باشد و عبادات اجتماعی و برود دنبال علم دین و همیشه در جلسات اهل بیت باشد و... بعد هم احساس می‌کند واقعاً همه باید این‌طوری باشند. چون این مسیر را کمی رفته و لذتش را چشیده، دلسوزی می‌کند برای دیگران که آقا کاش دیگران هم در این مسیر بودند. یا مثلاً در این مسیر که هستند کاش سطح‌شان را ببرند بالا و از این قبیل.

بعد دائم به این مسئله فکر می‌کند و برایش یک دغدغه می‌شود و شاخک‌هایش کار می‌کنند که جایی بیابد برای فعالیت در این عرصه. مصادیق کار فرهنگی هم که إلی ماشاءالله. هر کسی در هر زمینه ای که تخصص دارد یا علاقه دارد می‌رود و مشغول می‌شود. یک کانون فرهنگی را پیدا می‌کند و می‌بیند که آن‌جا مثلاً واحدهای مختلفی برای فعالیت فرهنگی دارند، از جمله واحد تدارکات جلسه‌ی اهل بیت علیهم صلوات الله.

واحد نهضت کتاب‌خوانی، واحد فعالیت‌های رایانه و سایبری و...

مثلاً این فرد بلند می‌شود و می‌رود در واحد رایانه‌ی این کانون فرهنگی ثبت نام می‌کند و تخصص فردی خود را توضیح می‌دهد که بله، من نرم افزار فلش را به صورت حرفه‌ای کار کردم و خلاصه در این زمینه اگر کاری از دست ما بر می‌آید در خدمتیم. آن‌ها هم که جوان‌هایی مثل خود او هستند با آغوش باز از او استقبال می‌کنند و می‌گویند اتفاقاً در این زمینه بار گرانی بر زمین مانده است و دغدغه‌هایشان را برای هم تعریف می‌کنند و رفیق می‌شوند و پروژه تعریف می‌کنند که مثلاً باید کلیپ‌هایی بسازیم برای جذب قشر خاکستری به هیئت و شاخصه‌های این کلیپ این است که باید غیر مستقیم با مخاطب درباره‌ی هیئت و دین و خدا و پیغمبر صحبت کند و بهتر این است که این کار یک روایت داستانی امروزی داشته باشد و...

این فرد شروع به کار می‌کند و پشت کار خوبی هم دارد و ایده‌های نابی هم. دست به کارش هم خوب است و به سبب این امتیازات مورد توجه مسئول آن کانون فرهنگی و اعضای کادر آن قرار می‌گیرد و اسمی در می‌کند و جایگاه ویژه‌ای.

مثلاً هفت هشت ماه می‌گذرد و این فرد به جهت این‌که در بین آن کانون فرهنگی جا افتاده است سرش بسیار شلوغ است و گرم کار فرهنگی. طوری که فقط می‌رسد صبح تا ظهر برود دانشگاه و بعد از ظهرها سرگرم کار فرهنگی‌ای است که بارش بر زمین مانده است و یکی باید یا علی می‌گفته و از زمین بلندش می‌کرده به مدد مولا.

حالا دیگر وقت درس خواندن هم ندارد. وقت عبادت هم. اصلاً وقت خیلی از چیزها. البته جلسات مذهبی‌اش را می‌رود و پای سخنرانی هم می‌نشیند. اخلاقش هم خوب است. کلاً آدم خوبی است.

***

جوانِ موردِ مثال را 5 سال بعد گیر می‌آوریم؛ خب، چه خبر؟

او مدرکش را گرفته است. اما چه قدر درس خوانده؟

اصلاً معدلش نوزده و هفتاد و پنج. یعنی هم خوب درس خوانده و هم خوب کار فرهنگی کرده(که البته غالباً در این موارد این‌گونه نیست.)

خب، جوان، در این سال‌ها چه قدر خودت را بالا کشیدی؟ چه قدر پیشرفت کردی؟ چه قدر بلدی زندگی کنی؟

اصلاً چه قدر پول داری؟ چند ساعت عبادت می‌کنی؟ اولویت‌های زندگی یک مؤمن چیست؟

چندتا حدیث بلدی؟ چه قدر مطالعه‌ات افزایش یافته؟ چندتا از سُنّت‌های پیامبر را نام ببر؟

هدف زندگی‌ات چیست؟ هدف خلقت چیست؟ ساعات روزت را طبق روایات به چند دسته تقسیم کردی؟

اصلاً چه‌قدر رفته‌ای دنبال احکام دینت که واجب بوده یاد بگیری؟!

جوان مورد نظر ما این سال‌ها کار داشته. کار فرهنگی می‌کرده برای رضای خدا. البته درسش را می‌خوانده و آدم خوبی هم بوده. جلساتش را هم می‌رفته. اما خب وقت نداشته برای عمل به بعضی از این حرف‌ها.

شما بگویید. مگر دین همه‌اش قرآن و نماز و دعاست؟ پس این بارِ بر زمین مانده را چه کسی باید بردارد؟

***

کار فرهنگی برای چه بود؟ نه مگر برای این بود آن‌هایی که هدایت نیافته‌اند بیایند در این مسیر و آن‌هایی که در این مسیر هستند، بالاتر بروند؟

یعنی شخصی که کار فرهنگی می‌کند لقبش چیست؟ «هادی». اگر ذره‌ای بیندیشیم هر آن کس کار فرهنگیِ مثبت می‌کند یک «هادی» است. یعنی هدایت‌گر.

اما، آیا هر شخصی می‌تواند هدایت‌گر باشد؟ خیر. «المَهدیُّ یهدی». آن‌که هدایت شده، هدایت می‌کند. استفاده می‌شود از این مطلب که امر عظیمی در امور فرهنگی مغفول مانده‌ست و آن شخصِ فردی است که کار فرهنگی می‌کند. و این شخص تا خود به جایی نرسیده باشد چگونه می‌خواهد دیگران را به جایی برساند؟

گذر از دره و کویر راه‌بلد می‌خواهد، و چگونه راه‌بلد باشیم آن‌گاه که خود گم شده‌ایم!

قانونی است که می‌گوید «فاقد شیء مُعطی شیء نیست». یعنی آن‌که چیزی ندارد چگونه می‌خواهد چیزی را که ندارد به دیگری بدهد؟! حیرت انگیز است که بچه مذهبی‌ها به این امر عظیم بی‌توجه‌اند! و می‌خواهند کار فرهنگی کنند!!

ما اول نسبت به خود مسئولیم. ما باید اول روی خودمان کار فرهنگی کنیم! ما مسئول کار فرهنگی نیستیم. ما نهاد فرهنگی نیستیم.

ما باید دشمن‌شناسی بدانیم و در جای جای زندگی‌مان حواس‌مان به دشمنِ آن‌جا باشد. دقیقاً دشمن می‌آید به این جوان می‌گوید برو کار فرهنگی کن و از خود غافلش می‌کند! و نام این دشمنِ پیر، شیطان است! و باز حیرت انگیز است آن‌که حواسش به خودش نیست و می‌خواهد هادی باشد!!

بهتر نبود جوانِ مورد مثال ما که در عالم واقع امثالهم کم نیستند و با اندکی اختلاف، همه همین‌اند، قبل از ورود به عرصه‌ی کار فرهنگی بنشیند و با خودش حساب کتاب کند که آقا، من این‌ام. با این وقت و این کارهای اوجبی که من دارم، اصلاً فرصت کار واجب دارم؟ یعنی می‌نشست و اولویت‌هایش را چک می‌کرد و دو دوتا چهارتا می‌کرد و مثلاً آخرش به این نتیجه می‌رسید که من فعلاً نهایتاً هفته‌ای 2 ساعت بیش‌تر نمی‌توانم کار فرهنگی برای دیگران کنم!

نه این که 5 سال بگذرد و به پشت سر نگاه کنی و ببینی تو عده‌ای را با علم جزئی‌ای که داشتی به صورت جزئی به جایی رسانده‌ای و خودت سقوط کرده‌ای! و اگر سقوط هم نکرده‌ای، جا مانده‌ای! خسران مبین!

برای نمونه به شخصیت‌های تأثیرگزار در انقلاب اسلامی نگاهی بیندازیم و ببینیم این‌ها قبلش چه کار کردند که بعد توانستند تأثیرگزار باشند؟

شما مؤثرتر از امام سراغ دارید؟ مؤثرتر از شهید مطهری سراغ دارید؟

خب این‌ها سال‌های سال نشستند و روی خودشان از هر لحاظ کار کردند که بعد از سی چهل سال هنگامی که شروع کردند به کار فرهنگی، چنان تأثیری گذاشت که قرن‌ها تأثیر عمیق آن بر هزاران نفر ثابت خواهد ماند!

ما چه کار می‌کنیم؟ هنوز خودمان چیزی نشدیم می‌رویم سراغ کار فرهنگی؟ آن‌وقت نتیجه معلوم است!

ما نمی‌توانیم بدون علم به کار فرهنگی، کار فرهنگی کنیم. روایتی است از امام جواد علیه‌السلام که می‌فرمایند: مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْمٍ ما یُفْسِدُ اَکْثَرَ مِمّا یُصْلِحْ: هـر کس بدون آگاهى کار کند، بیش از آن‌که درست کند، خراب مى‏کند!(بحارالانوار 78/346(

و کسی علم به کار فرهنگی دارد که روی خودش کار فرهنگی کرده باشد به تمامه!

و روی خود کار فرهنگی کردن سال‌های سال زمان می‌برد. شاید این‌جا سؤال پیش بیاید که پس کارهای زمین مانده چه؟

جواب این است که آن‌هایی که باید سال‌های قبل روی خودشان کار فرهنگی می‌کردند الآن در صحنه باشند و من وظیفه‌ای در این قبال فعلاً ندارم تا آن‌که به جایی برسم. فوقش افرادی شغل‌شان می‌شود کار فرهنگی که آن هم میزان کار در روز مشخص است و میزان کارهای دیگر هم مشخص، و همین فردی هم که شغلش کار فرهنگی است باید روی خودش کار فرهنگی کند.

ما باید بنشینیم و یک بار از آن جلسات فرهنگی را که صدها بار با دیگران گرفته‌ایم، خودمان با خودمان بگیریم که چگونه روی خودمان کار فرهنگی کنیم!

حضرت استاد الاهی به ما می‌فرمودند:«انسان باید ظرف خودش را تربیت کند. برای تربیت ظرف، انسان باید عبادت انجام دهد. فعالیت‌ها زیاد است، ما کاسه‌ی داغ‌تر از آش نباید بشویم. این دین صاحب دارد. هر کس هم به اندازه‌ی مایحتاجش بهش می‌رسد. اگر ما ظرفیت داشته باشیم ما را هم وسیله‌ی هدایت قرار می‌دهند.»

دوستان خودم را توصیه‌ی اکید می‌کنم به خواندن کتاب «آن گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود»1 از حضرت استاد طاهرزاده؛ که این کتاب قصد دارد زوایای مختلف کار فرهنگی را به مخاطب بفهماند و او را با کار فرهنگی اصیل و اصلی آشنا کند و راه را نشانش دهد و در یک کلام، به مبحث کار فرهنگی روی خود و بعد جامعه می‌پردازد و البته پرداخته‌اند به آسیب شناسی فعالیت‌های فرهنگیِ بدون جواب یا کاذب.
سؤالی اگر بود در خدمتم.

-------------------------------------------------------------
1- آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود، اصغر طاهرزاده، انتشارات لب‌المیزان؛ تلفن: 09131048582 - گروه فرهنگی المیزان؛ تلفن: 03117854814 (لینک مشخصات و دانلود کتاب)


برگرفته شده از: خانه مجازی محمدصادق کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد